📜
#روایت || عنایت ضامن آهو
دانشگاه برای اردو جهادی فراخوان داده بود
هرچه به مامان التماس میکردم که اجازه بدهد در این اردو شرکت کنم، راضی نمیشد.
تنها یک روز به پایان مهلت ثبتنام باقی مانده بود که دوستم تماس گرفت و خبر داد مادرش اجازه داده او با بقیه بچهها به اردو جهادی برود.
از اینکه جا میماندم دلم شکست.
رو به قاب فرش حرم امام رضا(ع) کردم و گفتم:
"آقا، شما که انیسالنفوسید، خودتان گره از کار من باز کنید."
همان موقع مامان وارد اتاق شد و گفت:"اردو جهادی را ثبتنام کن به شرطی که مراقب خودت باشی."
📌اگر شما نیز روایتی از عنایت امام رضا در اردو جهادی دارید یا حس کردید در اردو جهادیها امام رضا(ع) یک جور خاص نگاهتان کرده روایتتان را با ما به اشتراک بگذارید.
جهت ارسال خاطره به آیدی زیر پیام دهید
@jahadgaran_admin
بسیج دانشجویی دانشگاه های شهرستان شاهرود
@basijuni_shahrood