💟روز سه شنبه که آخرین بار با او صحبت کردم تنها روزی بود که تلفنش طولانی شد. 💢حدود ساعت 3بعد از ظهر زنگ زد. من و دخترم باهم بودیم محمد داشت با دخترم صحبت می کرد و من همزمان صحبت هایشان را گوش می کردم که به دخترم گفت : «به مامان بگو برام زن بگیره» که من وسط حرف هایش آمدم و گفتم : «تو هنوز بچه ای! » به محض این که متوجه شد من حرف هایش را گوش می دهم یکدفعه گفت : «مامان گوشی رو بگیرم خواهم با شما صحبت کنم.» 💢بعد شروع به صحبت کردن کرد و گفت : «دعا کن شهید بشوم.» من همیشه یک جمله داشتم و هر موقع این صحبت می کرد به او می گفتم نیتت را خالص کن و او همیشه در جواب به من می گفت : «باشه! نیتم را خالص می کنم» ولی این دفعه یک مدل دیگر جوابم را داد و گفت : «مامان به خدا نیتم خالص شده! حتی یک نا خالصی هم در آن وجود ندارد.» وقتی این جمله را گفت بدون هیچ مقدمه ای به او گفتم که پس شهید می شوی😢 📎به روایت مادر شهید 🌹شهید محمد رضا دهقان 🌹 🕊جهت سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان (عج) و هدیه به روح مطهر شهید صلوات 🕊