یک بنده خدایی نوشته
شما که انقدر ولایت پذیری چرا ازدواج نمیکنی؟
نکته ی اول اینه که من ،هیچوقت ادعای
ولایی بودن و حزب اللهی بودن نداشتم و ندارم ،دغدغه شو دارم اما تا رسیدن به اصل و حقیقت این واژه ها ،فاصله نجومیِ
نکته دوم : ازدواج شرایط داره
شما میفرمایی اقدام کن خدا گره گشایی میکنه ، ما چند سال پیش اقدام کردیم
اتفاقا گره اندر گره شد. البته مصلحت بود که نشه ،قضیه ش مفصله
منکر کمک خدا و برکتی که میده نیستم
اما باید عقلانی تصمیم گرفت.
نکته سوم : اقدام با اینکه منجر به ازدواج نشد ،اما تجربه ای برام شد
که هرکسی توان و کشش این راهو نداره.
نکته چهارم : ذائقه ها انقدر عوض شده
که ازدواج ها تبدیل شده به شوی تجمل و چشمو هم چشمی ،تبدیل شده به محل نزاع!
من نه حالشو دارم نه وقتشو نه حوصله شو
قطعا خانواده ها و دخترایی هستن که شامل این چیزایی که نوشتم نیستن.
اما خیلی کم اند
حرف درباره این مسئله زیاده
منتها تا همین جا کافیه
دنبال اثبات خوب یا بد بودن
این مسئله نیستم چون هرکسی شرایط خودشو بهتر از بقیه میدونه.
منم دلم نمیاد بارمو با کسی تقسیم کنم...
از این که نوشتی ازدواج کردی
و بچه دار شدی خیلی خوشحالم
هیچی بهتر از ازین که نیمه گمشده تو پیدا کنی آدمو خوشحال نمیکنه
ان شالله که زندگی شیرینی رو داشته باشید.