🔺🔺لوط مهمانان را تا تاریکی هوا پیش خود نگه داشت و از تاریکی استفاده کرد و آنها را به خانه برد تا مردم شهرش نفهمند و قصد سوء به آنها نکنند ،اما همسرلوط به پشت بام رفت و کف زد و آتش روشن کرد مردم خبر دار شدند و به خانه لوط هجوم بردند لوط می گفت از خدا بترسید و آبروی مرا جلوی مهمانانم نبرید ،حاضرم دخترانم را به عقد شما در آورم اما آنها هجوم آورده بودند . جبرییل در آن هنگام معرفی کرد و گفت بگذار بیایند ما فرشتگان خداوند هستیم و با انگشت ،اشاره کرد و آنها همان لحظه کور شدند فرشتگان گفتند ما مأمور عذاب این قوم هستیم عذابی مضطرب کنننده بر آنها خواهیم ریخت ««رجزاّ من السماء»»