🌧 شما فکر نکنید این بچه‌‌ها نمی‌‌فهمند. ! یادم هست مدتی باران کافی در شیراز نباریده بود. من بچۀ 4 ساله بودم و خواهرم 6 ساله بود. پدرم مجتهدِ بنام شیراز بود. به ما گفت: «دو رکعت نماز بخوانید و بعد از خدا بخواهید باران ببارد». من و خواهرم رفتیم روی پشت‌بام و دو رکعت نماز خواندیم. بعد دستمان را همینطور که بابا گفته بود گرفتیم. گفتیم: خدایا باران ببار. خدا می‌‌داند ابر شد و ! 🌧 فکر نکنید بچه‌‌ها کوچک هستند و کارشان اهمیتی ندارد و مسائل را متوجه نمی‌‌شوند. اینجوری نیست! اینکه بعضی بچۀ خردسال‌ند و حاجت می‌دهند به خاطر این است؛ انسان‌‌اند. 🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 https://eitaa.com/joinchat/2823880772C12f5945027