🔻نه در این کتاب نیز به‌طور مداوم صحنه‌های جنسی و شهوت‌برانگیز ــ که هیچ ضرورتی ندارند ــ وصف شده است! صفحۀ ۳۲: به او ماهدخت می‌گفتند. البته خیلی هم خوشگل و ورزیده بود، از همه ما خوشگل‌تر بود… به گونه‌ای که حتی آن دو مردی که با ما درآن دخمه بودند، گاهی به او زل می‌زدند… بامزه و مهربان بود که جذابیتش را بیشتر می‌کرد. صفحۀ ۴۵: من روی صندلی مرگ لخت و عور بودم، فقط یک چیزی تنم بود… صندلی مرا با وحشیگری روی زمین انداخت. حتی توجهی به تمام نشدن عادتم هم نداشت. صفحۀ ۵۶: وقتی با آن پیرمرد یهودی تنها بودم، اذیتم کرد، تجاوز و… قطعا ما را برای آزار، تجاوز و بردگی جنسی دورهم جمع نکرده بودند صفحۀ ۵۷: چون دخترها معمولا بعد از تجاوز و تجربۀ شرایط دردناک، به شدت به همه‌کس و همه‌چیز مشکوک می‌شوند صفحۀ ۹۲: مرتب خواب می‌دیدم قراراست بهم تعرض شود… ✍️ نکته: نویسنده هرجای داستان که می‌توانست نکتۀ جنسی نداشته باشد، موضوع را با خواب دیدن و یادآوری خاطره بیان می‌کند. انگار آگاهانه می‌خواهد ذهن مخاطب همواره با این عمل شنیع مأنوس باشد. صفحۀ ۷۹: مرتب خواب جلیل و ماهر را می‌دیدم، عجب شخصیت‌های جذابی داشتند! افغان و این‌همه جذابیت! خوب، کم نداریم اما این‌قدر هم نیستند که مدام جلوی چشمانمان باشند. اما آن دو نفر واقعا جذابیت داشتند. مثل اینکه برای غرور مردانه، نگاه نافذ، صدای کلفت و خسته و از سرسینه آفریده شده بودند. ✍️ نکته: آیا این زن، یک شیعۀ جهادی و نفوذی در سیستم رژیم صهیونیستی است یا یک هرزه که با نگاهی دل از دست می‌دهد؟ اگر نفوذی است پس چرا ناپاک است؟ آیا نویسنده ــ آگاهانه یا ناآگاهانه ــ به دختران جوان چنین القا نمی‌کند که معیار انتخابشان و نگاهشان به مردها این‌گونه باشد؟! صفحۀ ۱۰۲: حالا اگر نمی‌گویی چرا انقدر از مسائل زنانه حرف می‌زنی و وااسلاما و وادینا سر نمی‌دهید، باید بگویم که من در طول مدتی که آنجا بودم، فقط یکبار عادت ماهیانه داشتم، همان دفعۀ اولی که در قبر برایم پیش آمده بود... ✍️ نکته: آیا وقاحت از این آشکارتر هم داریم؟! درضمن تا اینجای داستان چندین بار به این مورد اشاره شده، اما اینجا شخصیت اصلی داستان ادعا می‌کند فقط یکبار برایش بیش آمده! قلم زشت و مستهجن‌نگاری که حتی بازخوانی و ویرایش نشده و فقط در پی هرزه‌نگاری و شهوت‌برانگیزی و دریدن پردۀ حیا و تابوشکنی است؛ آن‌هم برای دیده شدن و جذب مخاطب!!! چرا باید به چنین قلم کثیفی اجازۀ فعالیت داده شود؟! صفحات ۲۶۴ الی۲۶۷: با ماهدخت شروع به صحبت کردند. مشخص بود که دارند از ماهدخت سؤالاتی می‌پرسند و او هم جوابشان می‌دهد. بعد از ما خواستند که کاملاً برهنه شویم!… سمن من هم بدم اومده، نه اینکه خوشم بیاد جلوی هرکس و ناکسی لخت بشم، بلکه از این ناراحت‌تر شدم که ما مهمون ویژۀ اونا هستیم… حق بده این سطح از مسائل امنیتی را رعایت کنن، اینا همش به خاطر خودمونه! جوری از حالا به بعد بهت خوش بگذره و احترامت بذارن که قضیه پیش اومده تو فرودگاه رو فراموش کنی و خودت حاضر باشی روزی دو سه بار دیگه لخت شی تا چکت کنن. ✍️ نکته: باز هم بیان مطالب غیرضروری و بیرون از اخلاق و حیا با هدف تابوشکنی و پرده‌دری و جذب کثیف مخاطب! ✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست 👈 👇 بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor  👈 👇 https://splus.ir/basiratezohor