برخورد علی علیه السلام با مقدس ماب🌸🍃🌸🍃
حسن بصری یکی از مقدس مابهای زمان حضرت علی علیه السلام بود، مقدس نبود، ولی خود را در قالب قدس و زهد، نشان می داد، به گونه ای که به عنوان یکی از پارسایان معروف هشتگانه آن روز (زهاد ثمانیه )به شمار می آمد.
او در نماز و روزه و ذکر و تسبیح و اموری از این قبیل، در ظاهر، عجیب بود، ولی در مسائل سیاسی و رهبری، خود را کنار می کشید و آن را مخالف زهد و پارسائی می دانست.
در ماجرای جنگ جمل که در بصره واقع شد، و آن را بیعت شکنان دنیا پرست بر ضد امام علی علیه السلام پدید آوردند، بر کنار بود، بلکه گاهی با عنوان کردن خونریزی و مسلمان کشی آن را خلاف اسلام قلمداد می نمود.
روزی علی علیه السلام از کنار حسن بصری گذشت، دید مشغول وضو گفتن است ولی در ریختن آب بخاطر اینکه اسراف نشود وسواس داشت )امام به او فرمود: ای حسن! وضو را پر آب بگیر .
حسن بصری با کمال گستاخی گفت: ای امیرمؤمنان! تو دیروز (در جنگ جمل )کسانی را کشتی که به یکتائی خدا و رسالت پیامبر اسلام (ص)گواهی می دادند و نمازهای پنجگانه را بجای می آوردند، و وضوی پر آب می گرفتند .
امام علی علیه السلام فرمود: اگر چنین بود پس چرا تو دشمنان ما را یاری نکردی ؟ چرا کنار کشیدی ؟ .
حسن بصری گفت: آری درست است، من کنار کشیدم، علتش این بود، من شک نداشتم که مخالفت از یاری عایشه کفر است، در اولین روز جنگ، غسل کردم و حنوط بر خود پاشیدم و اسلحه برداشتم، هنگامی که به محلی از خزیبه رسیدم، صدای منادی به گوشم خورد که به من گفت: ای حسن! کجا می روی ؟ برگرد که قابل و مقبول هر دو در دوزخ هستند، من وحشت زده به خانه برگشتم، روز دیگر نیز بر خود حنوط پاشیدم و اسلحه برداشتم و به سوی میدان حرکت کردم، باز همان ندا را شنیدم که ای حسن! قاتل و مقتول، هر دو در آتشند، از این رو کنار کشیدم و در جنگ شرکت ننمودم.
علی علیه السلام به او فرمود: راست گفتی، ولی آیا می دانی که آن منادی چه کسی بود ؟ او برادرت شیطان بود، و در حقیقت راست می گفت، زیرا قاتلین و مقتولین سپاه جمل (که بر ضد سپاه اسلام می جنگیدند )همه در آنش دوزخ هستند (165).
به این ترتیب، امام علی علیه السلام با قاطعیت جلو آن مقدس ماب زاهد نما را گرفت، و این درس هشدار دهنده را در همه تاریخ به به مسلمین حقیقی داد که گول فریبکاران را نخورند، و از صحنه های جنگ با باطل، کنار نکشند، و وسوسه در این مورد، وسوسه شیطانی است که باید شدیدا از آن دوری کرد، و در این رهگذر فریب هیچکس را نخورد.
داستان دوستان جلد 3
محمد محمدی اشتهاردی🌸🍃🌸🍃🌸🍃
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor