ای ابوالفضل من ای میر سپاه و لشکرم
دیر کردی پس چرا سقا و ای آب آورم
کودکان در خبمه ها چشم انتظارند ساقیا
العطش گویند که یعنی ای عموی ما بیا
پشت من خالی شده بی تو در این دشت بلا
آخرین لحظه به من گفتی تو این ادرک اخا
آمدم بر سوی تو دیدم چنین افتاده ای
بهر جان دادن در این میدان حق آماده ای
دست تو از پیکرت گشته جدا ای با وفا
کاش که زودتر گفته بودی بر من این ادرک اخا
چشم زیبایت چرا اینگونه پر خون گشته است
روی ماهت همچو لاله سرخ و گلگون گشته است
یک نظر بر روی من بنما دلم پر خون شد
مادرم خوانده تو را همچون حسین فرزند خود
خاک و خون از روی تو اکنون بگیرم با وفا
تا ببینم بار دیگر روی زیبای تو را
ای علمدارم بیا بهترین یارم بیا
✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
👈
#خبرهای_کم_ولی_خاص👇
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor
👈
#خبرهای_کم_ولی_خاص👇
https://splus.ir/basiratezohor