امام خمینی(ره) در 15 بهمن 1357 در مدرسه علوی تهران، مهندس مهدی بازرگان را به عنوان نخست وزیر دولت موقت معرفی کردند. (حکم توسط هاشمی رفسنجانی قرائت شد).
👈بازرگان ماجرای انتصاب خود به نخست وزیری را این گونه شرح می دهد:
«اما انتصاب دولت موقت را باید از چهاردهم بهمن ماه در دبیرستان رفاه _ سه روز بعد از ورود امام به تهران _ شروع کنیم. امام خمینی در آن سه روز با چه کسانی گفتگو کرده بودند خبر ندارم. همین قدر می دانم که اعضای شورای انقلاب تقریبا همه روزه در طبقه دوم دبیرستان رفاه جمع می شدیم و سری هم به آقا در ساختمان علوی می زدیم عصر شنبه که رفتیم ما را مخاطب قرار داده پرسیدند ، برای نخست وزیری چه کسی را تعیین کنیم؟ حاضرین ساکت مانده به یکدیگر نگاه می کردند، اسامی اشخاصی چون آقای صدر حاج سید جوادی در صحبت های بین الاثنین به میان آمد. نمی دانم مرحوم مطهری بود یا یکی دیگر از روحانیون شورای انقلاب که مرا پیشنهاد کرد. اعضای غیر روحانی هم شخص دیگری را در نظر نداشتند ولی نظر عموم روی من رفت و اگر کسی موافقت نداشت حرفی نزد بازرگان سپس توضیح می دهد که برای مطالعه و مشورت اجازه می خواهد و در این فاصله بنا به تصریح ابراهیم یزدی با آیت الله طالقانی مشورت می کنند. آیت الله طالقانی مخالفت می کنند چرا که معتقد بودن دیدگاه های وی با روحانیون شورای انقلاب متفاوت است. گویا در نهایت اصرار ابراهیم یزدی بازرگان را متقاعد به پذیرش پست نخست وزیری می کند.
👈بازرگان در ادامه گفته هایش اذهان میکند:
«که در جلسه روز یک شنبه آیت الله خمینی راجع به عدم وابستگی حزبی و این که نخست وزیر و وزرا _ و شاید اعضای شورای انقلاب _ نباید عضو هیچ حزب باشند بیاناتی عرض کردند. حاضرین متعجب شدند چون امر مسلم، نخست وزیر انتخابی از نهضت آزادی بود. همین مطلب را آقای مهندی کتیرایی یا مرحوم مطهری عنوان کردند امام فرمودند خوب استعفا دهند.... بالاخره قرار شد کسانی که حزبی هستند از مسئولیت و اشغال فعالیت و مشارکت در حزب خود ، خوداری نمایند» (بازرگان، مهدی، شورای انقلاب و دولت موقت، ص 36_33) .
👀 به هر روی با همه مخالفت ها و موافقت ها دولت موقت کار خود را آغاز می کند.
👈امام در حکم نخست وزیری بازرگان (15 بهمن 1357) حق شرعی خود را این گونه توضیح می دهند:
«من ایشان (مهندس بازرگان) را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطه ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ایشان را که قرار دادم، واجب الاتباع است. یک حکومت عادی نیست. یک حکومت شرعی است. باید از او اتباع کنید. مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع است و قیام علیه شرع است.»
(صحیفه امام، ج6، ص54)