توبه‌نامه‌ای از جمعِ بی‌دینانِ دیندارنما خدایا... توبه می‌کنم. نه فقط از گناهانی که مرتکب شدم، که از سال‌هایی که خیال می‌کردم کنار اهل دینم، اما بعدها فهمیدم میان جماعتی بودم که نه دین داشتند، نه غیرت بر دین، فقط عبا داشتند و عمامه، فقط تسبیحی در مشت و زبانی دراز، فقط زهدی در ظاهر و زخمی در باطن دیگران. من بودم، در کنار کسانی که سجاده‌شان بوی ریا می‌داد و ذکرشان صدای زنگار دنیا. توبه می‌کنم از اینکه گمان کردم هر که ریش داشت، ریشه دارد. هر که حدیث گفت، اهل هدایت است. هر که اسم شهید را بلند گفت، خودش وارث خون‌هاست. اما دریغ... برخی‌شان تا نام علی را می‌شنوند، لب به لعن عدالت می‌گشایند. تا سخن از جهاد می‌شود، به جنگِ جهادگر می‌روند. تا حرف مردم می‌شود، مردم را فتنه‌جو می‌خوانند و خود را حَصن دین! خدایا... من توبه می‌کنم از روزهایی که لبخند زدم، با کسانی که خنجرشان را پشت لبخندشان پنهان کرده بودند. من پشیمانم از اینکه عَلَم دین‌خواهی را در کاروانی برداشتم که مقصدش نه کربلا، که کاخ خودشان بود. بازگشتم، به سوی تو، نه به سوی تریبون‌های زخم‌زن، نه به سوی هیأت‌هایی که صدای حسین را بلند می‌کنند، اما خوی یزید دارند. تو را می‌خواهم، نه نعلین‌های مقدسی که هر جا حق را دیدند، از آن عبور کردند. اگر به درگاه تو نباشم، دَرِ کدام خانه بر من باز است؟ اگر تو نگیری، آن‌ها فقط تهمت دارند و تحقیر. فقط طرد می‌کنند، چون بلد نیستند جذب کنند. فقط می‌بُرند، چون بلد نیستند بسازند. خدایا، توبه‌ام را بپذیر و مرا از جمع خُشک‌مغزانی که فهم را زَندقه می‌دانند و درد دین را انحراف، دور بدار. آمین یا رب العالمین ✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست 👈 👇 بصیرت ظهور &ایتا👇 eitaa.com/basiratezohor  👈 👇 https://splus.ir/basiratezohor