#ویژه
⭕️یهودیان مخفی در ایران میراث ولف
دکتر جوزف ولف را باید نامدارترین میسیونر «انجمن لندنی ترویج مسیحیت در میان یهودیان» دانست. رابین واترفیلد او را دومین میسیونر مهم پروتستان در ایران (پس از هنری مارتین) میخواند که شخصیتی به کلی متفاوت با مارتین داشت.
شبکههای پنهان و کارگزاران فرقههای رازآمیز را باید از عوامل مؤثر بر حیات سیاسی ایران در چهار دهه اخیر دانست. در ایران معاصر دو فرقه اصلی دارای شبکههای پنهان متنفذ بودهاند: یهودیان مخفی و بهائیان مخفی
بعضی از اساتید تاریخی ایرانی، جوزف ولف را "متنفذترین میسیونر پروتستان در تاریخ ایران" میدانند و همانگونه که واترفیلد تأکید کرده، ولف شخصیتی به کلی متفاوت با مارتین داشت. هنری مارتین را شاید بتوان مسیحی مؤمن دانست که در جوانی درگذشت، ولی جوزف ولف به صورت کلی به دسیسهگر سیاسی شبیه است نه مُبلغ دینی. در واقع، ولف را باید از "برجستهترین مأموران اطلاعاتی بریتانیا" در سده نوزدهم دانست. درباره میزان تعلق ولف به مسیحیت همین بس که وی را در سفرهای تبشیریاش موفق نمیدانند زیرا (به رغم مأموریتش) سوداهای دیگر داشت و برای مسیحی کردن یهودیان نمیکوشید. جوزف ولف به دین یهود نیز اعتقاد نداشت. "او به فرقهای تعلق داشت که در سده نوزدهم میلادی بنجامین دیزرائیلی، صدراعظم نامدار ملکه ویکتوریا، شاخصترین چهره و نماد آن به شمار میرفت. برای اینان یهودیت یا مسیحیت نه دین بلکه حربه سیاسی بود."
جوزف ولف پسر یک یهودی آلمانی بنام دیوید ولف است که از سال ۱۸۰۶م حاخام وورتمبرگ (ایالتی در جنوب غربی آلمان کنونی) بود. ربی ولف پسرش را برای تحصیل به اشتوتگارت فرستاد. جوزف در هفده سالگی (۱۸۱۲م) مسیحی کاتولیک شد. او فراگیری زبانهای شرقی را آغاز کرد، ولی شش سال بعد از کلیسای رم گسست و در سال ۱۸۱۶م به انگلستان رفت پروتستان شد و در دانشگاه کمبریج تحصیلات خود را در حوزه شرقشناسی ادامه داد. ولف در سال ۱۸۲۱م اولین سفر تبشیریاش را با "مأموریت مسیحی کردن یهودیان" آغاز و در سال ۱۸۲۶م به پایان رساند. دومین سفر تبشیری جوزف ولف از سال ۱۸۳۱م آغاز شد. در این سفر به مشهد به دیدار حاکم خراسان، احمد علی میرزا پسر هفدهم فتحعلی شاه قاجار (که از مادری یهودی) بود رفت.
این «مادر یهودیه» "مریم خانم" به همراه "حاج میرزا علیرضا شیرازی" (پسر سوم حاج ابراهیم کلانتر) و برادر "حاج میرزا علی اکبر خان قوام الملک شیرازی" (پسر چهارم حاج ابراهیم کلانتر) که رئیس خواجگان حرمسرا به یهودی مخفی بود "کانونی قدرتمند در دربار ایران" به شمار میرفتند.
احمد علی میرزا (حاکم خراسان) از تربیت مادری بسیار متأثر بود و به یهودیان علاقهمند، چنان علاقهمند که نام پسر بزرگش را "یعقوب" گذاشت. وی دو ساعت با ولف دیدار کرد و سپس او را برای اقامت به خانه "ماشییح عجون"، رئیس (ناسی) یهودیان مشهد فرستاد که در همان زمان نیز در میان مسلمانان به "ملا مهدی" و "آقا مهدی" معروف بود. بعضی از اساتید تاریخی ایرانی بر شهرت ملا ماشییح بنام "مهدی" در سال ۱۸۳۱م تأکید دارند زیرا ادعا میکنند رئیس یهودیان مشهد پس از «واقعه الله داد» در سال ۱۸۳۹م نام خود را از سر اجبار به «مهدی» تغییر داد چون مهدی معادل اسلامی است برای «ماشییح» (مسیح) عبرانی. ملا ماشییح (که از این پس او را "ملا مهدی" باید خواند) فردی مقتدر بود زیرا "با حاکمی (احمد علی میرزا) رابطه نزدیک داشت که از نظر او یهودی به شمار میرفت." نکته اینکه در فقه تلمودی دین یهود و تبار آن از طریق مادر انتقال مییابد و مادر احمد علی میرزا ملکهای یهودی بود همچون اِستر افسانهای (همسر خشایارشاه هخامنش). ملا مهدی از "ارتباطات وسیع جهانی" برخوردار و بسیار مطلع بود. "خانه ملا مهدی ایستگاه ارتباطی مهمی به شمار میرفت در منطقهای استراتژیک و در زمانی که سراسر منطقه در بحرانی بزرگ بسر میبرد.
رفت و آمد به خانه ملا مهدی فراوان بود. نه تنها یهودیان از سراسر جهان در مسیر خود از شرق به غرب یا از شمال به جنوب و بالعکس به خانه او میآمدند بلکه افسران بلند پایه انگلیسی نیز به خانه ملا مهدی سر میزدند. همچنین ملا مهدی به تصوف علاقهمند بود و جوزف ولف
در اولین دیدار دریافت که او از سران فرقهای است بنام «صوفیان یهودی». او این تعلق را از جوزف ولف پنهان نمیکرد. یهودیان مشهد در زمان سفر اول ولف به مشهد ۱۸۳۱م (یعنی چند سال پیش از واقعه الله داد در سال ۱۸۳۹م) دارای تعلقات خاص فرقوی بودند و عقایدی را ترویج میکردند که
آمیزهای از یهودیت، مسیحیت، اسلام، تصوف یهودی (کابالا)، ایرانی و هندی بود، چیزی شبیه فراماسونری ولی در کسوت عرفان شرقی". ملا مهدی از جوزف ولف پرسید: آیا درباره تصوف چیزی میدانی؟ ولف پاسخ مثبت داد و از سفر خود به شیراز گفت و دیدارش با پسر "میرزا ابوالقاسم سکوت" که رئیس صوفیان شیراز بود.
@basiratezohor
ادامه