روحانی مردم را ناامید کرده بود. احساس حقارت و توهین چیزی بود که او به ملت القاء کرد. روحانی همه چیز را با هم باخته بود؛ اگر نظام پیشبینی این روزهای کشور را نکرده بود. روحانی میخواست ناموس مملکت را به غرب واگذار کند تا ناموس نامشروع دولتش را از چنگال غرب بیرون بکشد و با آن قدرتنمایی کند. اما نتوانست. تاریخ روایت خواهد کرد که انتخابات 1400 از نظر شکلی و اجرایی یک واقعه ناگزیر بود.
ما پیش از این هم ناچار شده بودیم از حداکثر ظرفیت نظام برای عبور از بزنگاه سخت تاریخی استفاده کنیم.
دولت رئیسی متولد چنین شرایط بغرنجی است.
روحانی نه برای رئیس جمهور شدن که برای هاشمی رفسنجانی شدن آمده بود؛ اما در جایی که گمان میکرد میتواند نقطه عطفی برای خود در تاریخ سیاسی ایران و جهان رقم بزند کاخ آرزوهایش فروریخت.
رئیسی عناوین متعددی از عقبماندگی و فساد و ویرانی تحویل گرفت.
فراموش نمیکنیم که روحانی و جهانگیری وضعیت کشور را در آغاز کار مانند اتومبیلی میدانستند که به ته دره سقوط کرده و یا مانند ویرانهای که باید آواربرداری شود.
نیش و کنایههای تلخ روحانی و تقابل آشکار و پنهان او با تمام عناصر نظام و انقلاب و حتی رهبری و ولایت فقیه برای ما فراموش نشدنی است. این حتی سرمایه عظیمی برای دشمن بود تا در فشار حداکثری خود پافشاری کند. زیرا به وضوح میدید که رئیس جمهور کشور کدهای لازم را ارسال میکند.
روحانی نظام سیاسی را در این حالت انفعال تحویل دولت بعدی داد.
او با فراری دادن مردم از مشارکت سیاسی و امنیت اجتماعی و همبستگی ملی کاری کرد که مؤلفههای قدرت نظام به پوچی بگراید. هم اسلامیت را تحقیر و تضعیف کرد و هم جمهوریت را به پرتگاه سقوط کشاند و از همه مهمتر شکاف بین جمهوریت و اسلامیت را که ارثیه گذشتگان بود تعمیق بخشید.
حال رئیسی کشور را به دست گرفته. این در حالی است که در صورت عادی بودن روند شرایط، اصولا نه نیاز بود و نه به مصلحت که او وارد گود انتخابات شود.
جریان غربگرا از فردای انتخابات به لانه خود خزید تا از طرح داستان جدید پردهبرداری کند.
👈
#خبرهای_کم_ولی_خاص👇
http://sapp.ir/basiratezohor
بصیرت ظهور &ایتا👇
eitaa.com/basiratezohor