🌹🌹🌹🌹🌹
🌹 قال یحیی المازنی: کنت فی جوار
امیرالمؤمنین فی المدینة مدة مدیدة، وبالقرب من البیت الذی
تسکنه زینب ابنته،
فلا والله ما رایت لها شخصا ولا سمعت لها صوتا، وکانت اذا ارادت الخروج لزیارة جدها رسول الله
تخرج لیلا والحسن عن یمینها والحسین عن شمالها و امیرالمؤمنین -علیهالسّلام-
امامها،
فاذا قربت من القبر الشریف سبقها امیرالمؤمنین -علیهالسّلام-
فاخمد ضوء القنادیل، فساله الحسن -علیهالسّلام- مرة عن ذلک فقال -علیهالسّلام-:
«
اخشی ان ینظر احد الی شخص اختک زینب.»
- وفیات الائمه، ص ۴۲۵ به نقل از موسوعة الاسئلة العقائدية، مرکز الابحاث العقائدية، ج ٣ ص ٥٩١
🌹 یحیی المازنی گفت:
مدت زیادی در مدینه،
همسایه امیرالمومنین -علیه السلام- و
نزدیک منزلی که دخترش زینب سکونت داشت، بودم.
به خدا قسم هیچ وقت او را ندیدم و هیچ صدایی از او نشنیدم و هنگامی که میخواست به زیارت جدّ خود مشرف شود،
شب از منزل خارج میشد. درحالیکه [ حضرت امام ]
حسن -علیه السلام-
در سمت راست او و [ حضرت امام ]
حسین -علیه السلام-
در سمت چپ او و امیرالمومنین -علیه السلام-
در پیش روی وی حرکت می کرد. هنگامی که به قبر نزدیک میشدند،
امیرالمومنین -علیه السلام-
زودتر می رسید و نور قندیل ها را خاموش می کرد. پس یک بار [ حضرت امام ] حسن -علیه السلام- علت این امر را از ایشان پرسید و ایشان فرمودند:
🌹
میترسم(خشیت دارم) که کسی چشمش به خواهرت زینب -علیها السلام-
بیفتد.
📚 برگرفته از
کتاب حجاب اسرای کربلا - صلوات الله علیهم اجمعین -
✍🏻 حضرت آیت الله
وفسی
╔═.🍃🕊.══♥️═╗
@bayyenat110
╚═♥️══.🍃🕊.═╝