﷽| چرایی دستور توقف جنگ به حضرت عباس
حضرت به برادرش عباس و عدهای از جوانان فرمود بروید ببینید چهخبر است و این سر و صدا از چیست.
عباس با بیست نفر آمدند جلوی مهاجمین که چه خبر است؟ گفتند ما دستور داریم یا از حسین برای یزید بیعت بگیریم یا همین حالا حمله کنیم. قدری آنها را نصیحت و ملامت کردند. بعد عباس فرمود بگذارید من نزد اباعبدالله برگردم و به او اطلاع دهم ببینم چه تصمیمی میگیرد. گفتند خیلی خوب بروید و زود برگردید.
حوالی غروب است. حضرت عباس آمد خدمت برادرش و عرض کرد آقا جان عدهای حمله کردهاند و حرفشان این است. چه کنیم؟ فرمود: برادر جان برو به آنها بگو من امشب را فرصت میخواهم. فردا کار خودمان را با آنها یکسره خواهیم کرد. من عشق و علاقهای مفرطی به نماز و قرائت قرآن و مناجات با پروردگار دارم. دوست دارم شب قبل از شهادت را با نماز و راز و نیاز با پروردگار بگذارنم.
حضرت عباس برگشت و پیام آقا را بیان فرمود. قبول کردند و رفتند.
📚 مبارزه پیروز، شهید بهشتی، ص۶۸ / بیست و هفت جمله، ص۴۹
تهیه کتاب «بیست و هفت جمله» با تخفیف و ارسال رایگان👇
@beheshtium_admin
@beheshtium_ir