﷽| تخصص بهای درجه دو است. بهای درجه یک را به مکتب می‌دهیم در یک جامعه‌ای که قرار بر این است که اقتصاد خوب باشد، کشاورزی و صنعت پیشرفت کند، آموزش‌وپرورش رشد کند به‌عنوان یک فن، هنر رشد کند، جلو برود، اما توی خط مکتب، همه توی خط مکتب -یعنی چه خط مکتب؟ یعنی همه به‌عنوان وسیله، خط مکتب را باز کنیم؛ یعنی چه؟ یعنی به‌عنوان وسیله برای آماده‌تر بودن زمینه که انسان درجهت ارزش‌های الهی حرکت کند- آدم [باید] اسیر این نیازمندی‌های اولیه نباشد. از اسارت طبیعت و نیازهای طبیعی آزاد بشود؛ پرواز کند در ملکوت اعلی! در یک‌چنین جامعه‌ای نمی‌توان بهای اول را به تخصص داد. تخصص بها دارد و بهای درجه دو. بهای درجه یک را، یعنی بخش اصلی را به مکتب می‌دهیم. تا می‌خواهیم برویم مدیر کارخانه انتخاب کنیم، مهندس مسئول ماشین‌آلات کارخانه انتخاب کنیم، اول می‌پرسیم عرق‌خور نیست؟ زن‌باز نیست؟ قمارباز نیست؟ دروغگو نیست؟ فرعون‌صفت نیست؟ متکبر نیست؟ مردم‌آزار نیست؟ انسان‌دوست است؟ پاک‌چشم است؟ نماز می‌خواند؟ دلش با خدا هست؟ وقتی به کارخانه می‌آید کارگرها از دیدن او به یاد خدا می‌افتند؟ اول این‌ها را می‌پرسیم. اگر گفتند خوب است، می‌گوییم کاردانی‌اش چطور است؟ این کار را بلد است؟ سرش می‌شود؟ از این ماشین‌آلات اطلاع خوب دارد؟ سابقۀ کار دارد؟ تجربه دارد؟ زرنگ و پرکار هست؟ این‌ها را هم می‌پرسیم. اگر نتیجه مثبت بود، او را دعوت می‌کنیم. اصلاً طرز انتخاب عوض می‌شود. 📚 سخنرانی‌های شهید مظلوم آیت‌الله بهشتی، ص۶۰ / تشکیلات بهشتی، ص۲۰۹ @beheshtium_ir