🔹در پی درکی از پیشرفت
🔹باید بتوانیم نسبت خودمان را با مسئله ی پیشرفت پیدا کنیم، شاید اینکه گفتیم باید افق پیشرفت مد نظرمان باشید، این به ذهن برسد که این حرف بدیهی است و همه می دانیم باید پیشرفت کنیم. چه نیازی به فکر درباره ی پیشرفت است. مسئله این است که ما درکی از پیشرفت نداریم و آن نسبت وجودی ما با مسئله ی پیشرفت روشن نیست، جایگاه پیشرفت برای ما روشن نیست، درک و احساسی از پیشرفت نداریم.
به این فکر کنیم چه می شود کسی وارد کار علمی و تحقیقاتی می شود و یک واکسن را ۷۰ سال پیش به نتیجه می رساند و اولین کسی که آن را امتحان می کند خودش است، این چه نحوه درکی است او چه تجربه می کند؟ او به دنبال چیست که حتی کاری می کند که به ضرر خودش است یا به طور مثال در تاریخ هوانوردی از آدم هایی که در شروع تاریخ جدید به فکر پرواز افتادند و تلاش را آغاز کردند، به چه چیزی فکر می کردند که مثلا چیزی به بدن خودشان می بستند و از کوه می پریدند پایین؟ چه چیزی را او تجربه می کند که این راه را می رود، چه چیزی او تجربه می کند که به مرور تلاش خودش و کار خودش را به سمت بهتر شدن و پیشرفته شدن کار خودش پیش می برد.
چه می شود که یک خودروساز در دنیا اگر به یک خودرو می رسد که به طور مثال مورد پذیر جامعه و بازار است و آن را پسندیدن، به فکر آن است که باز هم تحقیق و توسعه انجام دهد و ماشین جدیدی را بسازد. یا مسئله ی خودرو های خودران و برقی را کار کند. برای اینکه این اتفاق بیافتد خیلی باید تلاش کنیم تا خودروی خودران داشته باشیم، باید تغییرات وسیعی در سطوح مختلف داشته باشیم که بشود به خودروی خودران رسید. اگر افق پیشرفت نباشد این تلاش ها چه معنایی دارد؟
@behyaarstf_ir