در زمان دفاع مقدس اگر به عنوان یک بسیجی حاضر میشدیم، در آن صحنه میتوانستیم فتح خرمشهر را ببینیم. یعنی میگفتیم ما قطعا می رویم در خرمشهر. برای شهید خرازی و برای شهید همت و همه این افراد فتح خرمشهر یقینی بوده. ولی این در چه افق هست؟ در افق آن حرکتی است است که در تقدیر الهی با بسیج محقق میشود. آنجا یک چشماندازی به فتح وجود دارد. امروز میشود در درک مسئله دانشبنیان به عنوان یک جایگاه و چشماندازی، عبور ما از این شرایط و رسیدن به یک حیات جدیدی را به صورت یقینی دید. از این تقدیر و جایگاه اگر بیاییم بیرون چیزی پیدا نیست. چیز هایی باید محقق شود که ما نمی دانیم محقق می شود یا خیر.
آیا ما میتوانیم به نحو دیگری با درک تقدیر خودمان در صحنه حاضر بشویم و آن افق را احساس کنیم و اینجا فراتر از آنچه ما میدانیم و فراتر از آن توانایی میتوانیم پیش برویم و میتوانیم موثر باشیم.
مثل دانهای که میگذاریم در خاک و با وجود انواع تزاحماتی که برایش بوجود میآید، می گوییم آیا این دانه از پس این مسائل بر میآید یا نه. اما حرکت این دانه در یک تقدیری است. در تقدیرش که قرار گرفته مسلما بر همه موانع پیروز میشود و هر چه از موانع که پیش رویش باشد این ها را کنار میزند و پیش میرود چون در تقدیرش قرار گرفته است. آیا میشود با نظر به این صحنهای که ملت ایران داشتند متوجه یک حضور تاریخی شویم که در آن حضور تاریخی میتوانیم موثر شویم و الا اگر در فعالیت های رایج برای قانع کردن همدیگر در پیشرفت و توسعه وارد شویم احتمالا هر کجا را در بزنیم نا امید شویم. ولی به یک امید دیگری میتوانیم یک حضوری را پیگیری کنیم و این ریشهاش در همان درک تاریخی است که عرض کردم. آن جا است که ما با یک فهمدیگری با گوش سپردن به ندایی بی صدا میتوانیم حضور خودمان را پیدا کنیم و موثر باشیم.
@behyaarstf_ir