.
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا عَلَيْكُمْ أَنْفُسَكُمْ ۖ لَا يَضُرُّكُمْ مَنْ ضَلَّ إِذَا اهْتَدَيْتُمْ ۚ إِلَى اللَّهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ *۱۰۵ سوره مائده*
.
اگر از ما و به خصوص از كسانى كه پرواى اخلاق دارند بپرسند آيا غمخوار خويش بايد بود يا غم ديگران بايد خورد، دومى را سفارش مى كند و مسلما در ساحت اخلاق درست اين است كه به فكر ديگران باشيم، اما ساحتى مقدم بر اين ساحت اخلاقى وجود دارد كه اخلاق از آنجا ﻣﻰروید، آنجا بايد غمخوار خويش باشيم و با رجوع به آن ساحت است كه حافظ گفته است:
پيوند عمر بسته به مويى است هوشدار
غمخوار خويش باش غم روزگار چيست
در اينجا شاعر نظر به احوالى داشته است كه انعكاس آن در آغاز نامه اميرمؤمنان به فرزندش امام حسن (ع) پيداست، آنجا كه فرمود:
آنچه آشكار از پشت كردن دنيا بر خود ديدم و از سركشى روزگار و روى آوردن آخرت بر خويش سنجيدم، مرا از ياد جز خويش باز مى دارد، و به نگريستنم بدانچه پشت سر دارم نمیگذارد جز که من هر چند مردمان را غمخوارم، بيشتر غم خود دارم، اين غمخوارى راى مرا بازگردانيد و از پيروى خواهش نفسم بپيجانيد، و حقيقت كار را برايم آشكار نمود.
مى بينيم كه نسبتى ميان غمخوار خويش بودن _به معنى تذكر به حقيقت وجود آدمى _ و ادبار دنيا و اقبال آخرت وجود دارد. راستى، چگونه مردى كه دنيا پيش چشم او از آب دهان بز بى مقدارتر بود دنيا را ستايش می كرد و سمت پند آموزى و راهنمايى به او نسبت میداد؟ توجه كنيم كه دنياى بی مقدارتر از آب دهان بز و خوارتر از كفش كهنه، دنياى غرور فريفتگان است و به همين جهت میفرمود: "دنياى شما پيش من... اما دنيايى كه آفريده خداست و گذرگاه و وطن آدميان است سراى خوبى است." دنيا به خودى خود بد نيست، بلكه در نسبت با ماست كه بد يا خوب میشود. اگر در نسبتى كه با آن داريم حد و قدر شناختيم، در آن صورت خانه ما و جايگاه آزمايش ماست، اما اگر انديشه اخلاد الى الارض وجود ما را مسخر کرد، دنیا مایه ی تباهی و زیان کاری ما خواهد بود. ما به دنیا آمده ایم که از آن بیرون شویم. ما با یاد مرگ با دنیا نسبت درست برقرار می کنیم. عبرت هم با شناخت این نسبت، یعنی شناخت دنیا و با یاد مرگ ممکن و میسر می شود، اما مرگ چیزی نیست که به آسانی وصف شود و دل های مردمان آن را دریابد و بپذیرد.
#دکتر_رضا_داوری
@behyaarstf_ir