روایته زن بیوه ای بنام مرجمک که چند تا یتیم رو سرپرستی می کرد ، پیش قائم مقام فراهانی می رود و طلب کمک می کند . قائم مقام نامه ای می نویسد و بدست زن می دهد که ازانبار غله توشه دریافت کند . متنی زیبا ‌‌که در آن پنج اسم غلات استفاده شده است "ارزنی امد ، مرجمک نام ،گندمگون ، ماش فرستادیم ، نخود امد ، برنجش دهید که برنج است " و معنی این متن زیبا : "اگرزنی امد ، که نام او مرجمک بود و صورتی گندمی رنگ داشت ما او را نزد شما فرستادیم . او خودسر نیامده ..مقداری برنج به او بدهید که در رنج بسر میبرد ." *درود بر ایران و زبان فاخر فارسی*