✳️ باسمه تعالی ✳️ 💠 سه کرامت امام هادی (ع) 💠 ⏺️ ۱_ روز متوکل خلیفهٔ خبیث عباسی عزم رفتن به شکار داشت برای این که قدرت خود را به رخ امام هادی (ع) بکشد نیروهای خود را به اقامتگاه آن حضرت فرستاد تا امام را بیاورید و به اصطلاح در رکاب خلیفه به حرکت وادارند وقتی امام حاضر شدند به عنوان تهدید و پیش گویی از آینده این آیهٔ شریفه را تلاوت کردند  💐«( ... تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ذَٰلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ )»( سوره هود : آیهٔ ۶۵ ) « ... (صالح (ع) ) گفت : «ﻓﻘﻂ ﺳﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﻳﮕﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮ ﻭ ﺩﻳﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩﺍﺭ ﺷﻮﻳﺪ. ﺍﻳﻦ ﺗﻬﺪﻳﺪ ﺩﺭﻭغی ﻧﻴﺴﺖ!» ✍️ همان طور که امام پیش بینی فرمودند : ۳ روز بعد منتصر پسرش با فرمانده لشکریانش علیه متوکل کودتا کردند و آن ملعون را در کاخ خود از پای درآوردند. ⏺️ ۲_متوکل با آنکه با امام هادی (ع) دشمن بود و بارها دشمنی خود را نسبت به آن حضرت ابراز می کرد ولی گاهی مشکلات او را وادار می کرد از امام هادی (ع) کمک بخواهد ، روزی به امام عرض کرد : من بیمار شدم و نذر کردم که اگر شفا یابم تعداد کثیری ( زیادی) دینار صدقه بدهم فقهاء نظرهای مختلفی دادند  چه سکه باید بدهم که نذرم ادا شود و چیزی بر گردنم نماند امام فرمودند   «بايد ۸۳ دينار بپردازى؛ چون قرآن می فرماید: 💐«( لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ ...)» ( سوره توبه : آیه ۲۵)  «خداوند شما را در موارد «كثيری» يارى كرده است»،  و همه خاندان ما روايت كرده اند كه جنگ ها و سريّه‏ هاى زمان پيامبر(ص) ۸۳ جنگ است». 📗 سبط ابن جوزی : تذکره الخواص : ص ۳۶۰ ⏺️ ۳_ در ایام متوکل عباسی زنی ادعا کرد که من حضرت زینب هستم و متوکل به او گفت: تو زن جوانی هستی و از آن زمان سالهای زیادی گذشته است. آن زن گفت : رسول خدا در من تصرف کرد و من هر چهل سال به چهل سال جوان می شوم. متوکل، بزرگان و علما را جمع کرد و راه چاره خواست. متوکل به آنان گفت: آیا غیر از گذشت سال، دلیل دیگری برای رد سخنان او دارید؟ گفتند: نه. آنان به متوکل گفتند : هادی علیه السلام را بیاور شاید او بتواند باطل بودن این زن را روشن کند. متوکل هم از سر ناچاری به امام هادی(ع) متوسل شد. امام علیه السلام حاضر شد و فرمود: این دروغگو است و زینب سلام الله علیها در فلان سال وفات کرده است. متوکل پرسید : آیا غیر از این، دلیلی برای دروغگو بودن هست؟ امام علیه السلام فرمود: بله و آن این است که گوشت فرزندان فاطمه سلام الله علیها بر درندگان حرام است. تو این زن را به قفس درندگان بینداز تا معلوم شود که دروغ می گوید. متوکل خواست او را در قفس بیندازد، او گفت: این آقا می خواهد مرا به کشتن بدهد، یک نفر دیگر را آزمایش کنید. برخی از دشمنان امام علیه السلام به متوکل پیشنهاد کردند که خود امام علیه السلام داخل قفس برود. متوکل به امام عرض کرد: آیا می شود خود شما داخل قفس بروید؟! نردبانی آوردند و امام علیه السلام داخل قفس رفت و در داخل قفس شش شیر درنده بود. وقتی امام علیه السلام داخل شد شیرها آمدند و در برابر امام علیه السلام خوابیدند و امام علیه السلام آنها را نوازش کرد و با دست اشاره می کرد و هر شیری به کناری می رفت. وزیر متوکل به او گفت : زود او را از داخل قفس بیرون بیاور و گرنه آبروی ما می رود. متوکل از امام هادی علیه السلام خواست که بیرون بیاید و امام علیه السلام بیرون آمد. امام فرمود : هر کس می گوید فرزند فاطمه (سلام الله علیها) است داخل شود. متوکل به آن زن گفت : داخل شو. آن زن گفت : من دروغ می گفتم و احتیاج، مرا به این کار وا داشت و مادر متوکل شفاعت کرد و آن زن از مرگ نجات یافت. 📗مجلسی ؛ بحارالأنوار : ج ۵۰ ص ۱۴۹ ⏺️ متوکل و اطرافیانش از این کرامت تعجب و حیرت و وحشت کردند ولی یاران وطرفداران امام (ع) از این رویداد که بیانگر حقانیت امام هادی (ع) خوشحال شدند @chele_hozor