ریشه‌های بزی شدن ته ریش روغنی زنجانی این ماجرا بوده که میبینید. انقلاب که شد روغنی 25 سال بیشتر نداشت اما طولی نکشید که تونست در محل تحصیل مسئول مرغ دانشجویان ایرانی بشه. چطور؟ هیچی تو وان خونه اش یخ میریخت میرفت مرغ میخرید میذاشت اونجا و میگفت همه این مرغها را خودم پخ پخ ذبح اسلامی کردم شماها هم اگر میخواهید گوشت حرام نخورید باید همه از من بخرید وگرنه همه جا میگم کافرید (ها؟ بله اونجا امریکا بود). مشتریهای (و شایدم شرکای) خوبش وقتی برگشت ایران با وجود این که 32 سال بیشتر نداشت بهش گفتند یه ته ریش دایر کن و گذاشتنش رئیس سازمان برنامه و ایام ده ها سال داشت به کام پیش میرفت تا این که طفلک سعی کرد اطراف دماوند 30 هکتار از زمینهای منابع طبیعی و مردم را از قرار هر هکتار 1 میلیون تومن (البته با 50 درصد تخفیف) از یکی از رفقای دوران مرغ فروشیش که اتفاقا وزیر کشاورزی شده بود برای امر سرمایه‌گذاری در بخش باغداری و کشاورزی بخره بخوره که مردم منطقه مخالفت کردند. اون موقع رفت همه جا گفت آقا مردم با سرمایه‌گذاری من مخالفت میکنند یعنی چی!؟ اینجا بحث املاک من نیست که! دولت وقتی یه تصمیمی گرفت موظفه پلیس بفرسته مخالفین اون تصمیم را سرکوب کنه! بینید تو کرۀ جنوبی هر روز پلیس کارگران و دانشجویان را سرکوب میکنه (واقعا گفتها!) خلاصه وقتی این داستانها سال 1388 به جراید کشیده شد اولش تکذیب و تهدید کرد که هم از روزنامه ها هم از وزیر کشاورزی شکایت میکنه اما نتیجه فقط انتشار اسناد بیشتر بود. آخرش چی شد را کسی یادش نیست ولی وقتی 20 هکتار زمین را به کسی 20 میلیون نمیفروشید ازش توقع حفظ ته ریش نداشته باشید!