فعل مرا دیدی ولی چیزی نگفتی بنده همان بنده ؛ خدا مثل همیشه از ما توسل از تو لطف و دست گیری آقا همان آقا ؛ گدا مثل همیشه   ممنون از این که دست ما را رو نکردی مثل همیشه باز هم ستار بودی چه خوب شد در معصیت مرگم نیامد  ممنون از این که باز با ما یار بودی   با این گناهانی که من انجام دادم باور نمی‌کردم که دستم را بگیری تو ان قدر لطف و کرامت پیشه ای که روزی هزاران بار توبه میپذیری   جا مانده بودم تو مرا این جا رساندی من خواب بودم تو مرا بیدار کردی  وقتی سحر های‌ مناجاتت نبودم  ان شب بجای من ؛ تو استغفار کردی   ان قدر خوبی ِ مرا گفتی به مردم آن قدر که حتی خودم هم باورم شد  آه ای کرامت پیشه دیدی آخر کار این مهربانی های‌ تو دردسرم شد   هر چند از دست خودم دل گیرم اما  احساس دلتنگی دراین شبها نکردم قسم بر سجاده خانوم رقیه«س»  من مهربان تر از خودت پیدا نکردم   در رابه روی ما گنه کاران نبندید ما هم دلی داریم اگرچه رو سیاهیم گفتند این جا بار عصیان میپذیرند دیدیم بیش از عالمی غرق گناهیم https://eitaa.com/cyberarmy