حرفهای امشبت بوی وصیّت می دهد بوی غم  بوی عزا  بوی مصیبت می دهد خوب شد عبّاس را کردی علی   زهرانشان دست یارم را چرا دادی به دست پهلوان شرح حالت از نگاه و آه  می پرسم پدر ماجرایی گفته ای که سخت می ترسم پدر حرف رفتن می زنی ُّو جانشینیِّ حسن حرف ری  حرف سر نیزه نشین یار من حرف دیر راهب و نور تنور خانه شد حرف از بند اسارت  حرف از ویرانه شد قصّه ی روز وداع دلبر و دل مشکل است حرف از حلقوم و تیغ تشنه کام قاتل است راستگو هستی ولی این حرف منطق نیست  نه!!! سرنوشت یک سه ساله  طعنه و دق نیست  نه!!! کاسه های شیر در حال تو تأثیری نداشت روضه ی کوفه برایم تحفه جز پیری نداشت دستمزد خوبیّت در کوفه جز نیرنگ نیست روزیِّ آل علی جز ناسزا و سنگ نیست بی تو در این شهر می ماند حسین من غریب بهر استشفای تو ذکرم شده أمــّن یجیب حمد می خوانم شفایت را بگیرم از خدا تا نبینم روی نی بابا سر از تن جدا https://eitaa.com/cyberarmy