به مناسبت هفته دفاع مقدس:
حسرت ایام
یادم آمد که کنم یاد زخویش
تا بگیرم ره فریاد به پیش
که کجا بوده ام و با چه کسان
به کجا آمدم ای هم نفسان
می کنم یاد از آن شهر قشنگ
شهر آسمانی جبهه و جنگ
شهر من مدینه فاضله بود
بین خوبان و بدان فاصله بود
شهروندان همه از اهل نظــر
همه بیداردل از جنس سحر
همه آئینه صفت،حورسرشت
همه طالب شهادت و بهشت
همه عاشق، همه از طیف بهار
همه مجنون، همه مبهوت نگار
خانه ها ساده ز چوب و گل و سنگ
کوچه ها کوچک و باریکه وتنگ
سفره ها، مائده های آسمان
کوله ها ،ب ار سفر تا به جنان
نغمه ها، زمزمه ناز سروش
گریه ها، می به سبوی جرعه نوش
سینه ها، جسور و بی باک و شجاع
دیده ها، منتظر شام وداع
شهر من، محفل عاشقانه بود
کربلای ثانی زمانه بود
آن دعاهای کمیل، یادش بخیر
جاری اشک، چو سیل، یادش بخیر
آن که از قافله جا مانده، منم
به جهان مهمان ناخوانده، منم
رفتنی بودم و ماندنی شدم
با دلم رفیق ناتنی شدم
بس که ماندم، شده رفتنم خیال
گرچه دارم به تنم ، زخم وصال
شهر آسمانی ام، رفته زدست
دل از این غربت دیرینه شکست
چه شد آن شهر قشنگ عاشقی
آن همه محله شقایقی
شهر من شلمچه کعبه نشان
شهر من دوکوهه دلشدگان
شهر من بود هویزه شهید
چه بگویم که چه دید و چه کشید
شهر من، شهر شرف، شهر صفاست
شهر هفت تپه من، کو؟ کجاست؟
خاطراتم همه کمرنگ شدند
همه بازیچه نیرنگ شدند
من کجا و آن کجاهای دلم
ز چه وصل تو نگشته حاصلم
غبطه ها می خورم از پیش، مدام
ز چه افتاده ام اینگونه به دام
بس که از ماندن و بودن خجلم
تنم عاصی شده از دست دلم
ز چه پای رفتنم خسته شده
بال معراجی من بسته شده
چه شد آن حس سبکبالی من
آن همه نگاه آمالی من
من غریب شب تنهایی شدم
مانده در محبس دنیایی شدم
خاک عالم به سرم شد ز چه رو
من و معراج شهیدان، با چه رو
رفتم از جنگل سبزم به کویر
گویی افتاده ام از قله به زیر
بین گلها، به مثل خار منم
شهره ی بار کج اینبار منم
ای خوش آنکس که ببست بار سفر
رفت از این مهلکه با حسن نظر
پر زد از محبس دلگیر جهان
یرزقون عند رب شد به جنان
دست من کوته و خرما بر نخیل
تشنه ام تشنه آب سلسبیل
بلبلانه یاد از گل میکنم
غربت دل را تحمل میکنم
دل نگو که چون پرستوئی غریب
شد از این فاصله بی صبروشکیب
همسفر بیا که پرواز کنیم
سفری را زنو آغاز کنیم
بیکسی و بی شکیبایی بس است
این همه غربت و تنهایی بس است
بی قرارم ز فراق و غم یاران رحیل
که ندارند دگر تا به ابد مثل و بدیل
"صادقا" در ره وصل حوصله کن
سینه را مدینه فاضله کن
شاعر: صادقعلی رنجبر
@drsadeghranjbar