🍂
🔻 الی بیت المقدس
قسمت چهاردهم
✍... پس از تنظیم جهت ، با یک بسم الله گلوله ای جاگذاری کرده و با یک یا علی شلیک کردم . گلوله توپ درست روی یکی از تانکها نشست و منفجر شد.
به دنبال آن فریاد الله اکبر نیروهای خودی بلند شد. تانکهای عراقی با سرعت بیشتری به عقب فرار کردند . گلوله بعدی را آماده و دوباره شلیک کردم . این بار اطراف تانک خورد و انفجارش فقط مقداری خاک بلند کرد . گلوله های سوم چهارم هم صرفا خاک هوا کردند و سید محمد را به خنده انداخت . می دانستم الآن است که متلکی بارم کند.
حسین! غلط نکنم . . .همان اولی را هم شانسی زدی و خورد به هدف! حرفش کاملا درست بود و خودم هم خندیدم . به سمت نیروهای خودی بر گشتیم و دقایقی کنار سنگر فرماندهی نشستیم . ناصر سرمان داد کشید . دور هم جمع نشید ، جا قحط است که درست دور بی سیم جمع شده اید؟ زود پخش شید تا لت و پار نشده اید .
او از این جهت این را می گفت که دوربین های پیشرفته نیروهای بعثی یکی از اهدافشان زدن محل آنتن های بی سیم است . به سرعت از جا کنده و اطراف پخش شدیم . هوا کاملا روشن شده اما خبری از نیروهای پشتیبانی نبود . تانکهای عراقی آرایش گرفتند و به سمت ما پیشروی کردند. در گیری شدیدتر از شب قبل آغاز شد. و در مدت کوتاهی همه مهمات ، حتی مهمات غنیمتی ته کشید...
ادامه دارد
#کتاب_دین
@defae_moghadas
🍂