🍂 🔻 🔸 قسمت (2) باسرعت همگی سوار ماشین شده به سمت اداره بندر حرکت کردیم. تمام نقاط شهر زیر آتش شدید سلاح سنگین دشمن بعثی بود. دقیقا بیاد دارم وقتی که ماشین ما از خیابان فردوسی می گذشت بین چهار راه فردوسی تا درب ورودی بندر، صاحب با سرعت تمام حرکت می کرد و ترکش  گلوله ها به دربهای شیشه ای مغازه ها و بانکها اصابت میکرد و شیشه های بزرگ با صدای گوش خراشی می شکست و فرو میریخت و این صداهای وحشتناک مزید بر صدای انفجارها و جیغ و داد مردم،  وحشت را مضاعف می کرد. در جلو پمپ بنزین چهار راه نقدی گلوله ای سنگین تازه به زمین اصابت کرده بود و تعدادی زخمی روی زمین افتاده بودند و تعدادی دیگر در حال کشیدن آنها و امداد رسانی بودند. این چند دقیقه چهار راه فردوسی تا درب بندر بسیار سخت گذشت تا بالاخره ماشین تا دم درب ورودی متوقف شد. ادامه دارد @defae_moghadas 🍂