🍂
🔻
#نبرد_بندر
🔸 قسمت ( 12 )
پس از تخلیه پیکر مطهر شهدای عزیز، بنده به همراه دوستان همراه، یک گردش مختصری در محوطه محل درگیری زدیم. در همان محوطه باز بین درب سنتاب و پاسگاه ژاندارمری. آنچه که مشاهده کردم علاوه بر ماشین مورد اصابت در جای جای آن محوطه خون هائی بر روی زمین ریخته شده بود که بعضی از آنها به صورت مسیری بر روی زمین به طرف درب سنتاب ادامه داشت.
واضح بود که عراقی ها زخمی ها و کشته های خود را در این در گیری به طرف نفربرهای خود منتقل کرده اند. تنها یک جنازه با لباس های خاکی بر روی زمین مانده بود که تا به امروز هم برای من مسجل نشد که آن جنازه یک شهید ایرانی است و یا یک مزدور بعثی! زیرا این جنازه هیچ گونه اتیکتی بر روی لباس نداشته و وقتی که خواستیم از محتویات جیب لباس هایش هویتش را مشخص کنیم، تنها چیزی که در جیب داشت یک پاکت سیگار بود با یک جعبه کبریت.
شاید بگویید همین ها برای تعیین هویتش کافی بود ولی خیر؛ این موضوع هم بر معمای ما افزود. یک جعبه کبریت تبریز بود با یک پاکت سیگار بغداد. حالا دیگر برادرانی با وانت برای انتقال اجساد به کمک آمده بودند. اگر اشتباه نکنم سید احمد موسوی یکی از آنان بود.
ادامه دارد
@Defae_moghadas
🍂