تو را ز جرگه‌ی انبوه خاطرات قدیمی برون کشیده‌ام و دل نهاده‌ام به صفایت تو سخت و دیر به دست آمدی مرا و عجب نیست نمی‌کنم اگر ای دوست، سهل و زود، رهایت گره به کار من افتاده است از غم غربت کجاست چابکی دست‌های عقده‌گشایت؟ #سردار_فرجوانی #شعر_منزوی 🍂