🍂
🔻 ژنرال خارجی در «هویزه»
چند نفر مهمان نظامی با درجه ژانرالی از چند کشور به ایران آمده بودند.
به هویزه که رسیدند،
از من خواسته شد خاطرات شهدای هویزه را برای آنها تعریف کنم.
💢 بخشی از داستان این شهدا را تعریف کردم.
ژنرال پیر کمونیست ایستاد.
فکر کردم خسته شدند.
گفتم تمام کنم؟!
گفتند: ادامه بده.
💢 ۴۵ دقیقه خاطره میگفتم و این ژنرال خبردار ایستاده بود و گوش می داد!
💢 زمانی که صحبتهای من تمام شد.
این ژنرال احترام نظامی گذاشت و یک جملهای گفت که بدنم لرزید!
او گفت:
💢 اگر یکی از این بچهها که امروز قصهاش را برای ما تعریف کردی در کشور ما بود، از خدایان کشور ما به حساب میآمد!
🗣 راوی: سردار محمد احمدیان
@defae_moghadas
🍂