🍂
🔻
#اینجا_صدایی_نیست ۱۱۷
خاطرات رضا پورعطا
غروب که شد سروصدای نزدیک شدن لندکروز حاج محمود را شنیدم. میدانستم گردنش برود قولش نمی رود. با محمد درخور از چادر بیرون آمدیم. درست تشخیص دادم. همراه با هشت تا سرباز آمده بود. لندکروز کمی دورتر از چادر ایستاد. حاج محمود از آن پیاده شد. احوالم را پرسید. او را در آغوش گرفتم و بوسیدم. گفت: آماده شو حرکت کنیم
نگاهی به سربازها که در عقب لندکروز نشسته بودند انداختم. کف لندکروز تعدادی برانکار دیده میشد. فهمیدم عزمش را جزم کرده تا به کمک همدیگر شهدا را به عقب بیاوریم. دلم می خواست دست و پای حاج محمود را ببوسم. خودم را کنترل کردم و گفتم: خیلی با مرامی حاج محمودا
لبخندی زد و گفت «قولی بهت دادم که باید تمومش کنم، سپس به سمت لندکروز رفت و گفت: یالا داره دیر می شه... عجله کن.
سراسیمه به همراه محمد دویدیم و سوار لندکروز شدیم. ماشین به سمت منطقه حرکت کرد. سکوت وهم انگیزی در کابین لندکروز حاکم بود. حاج محمود نیم نگاهی به چهره ماتم زده من انداخت و گفت: خدا میدونه فقط به خاطر رفیق تو اومدم... امیدوارم اینو درک کنی.
به آرامی گفتم میدونم حاجی... دستت درد نکنه. باور کن از دیشب تا حالا لحظه ای نتونستم بخوابم... همه ش تو فکر رضا بودم.... کاش پرنده ای بودم و میرفتم آن جلو و رضا رو پیدا میکردم.
حاجی حرفم را قطع کرد و گفت: البته به نیت رفیق تو میزنیم به خط... اما هر شهیدی هم که دیدیم به عقب برمیگردونیم. گفتم: حاجی نوکرتم.. حاضرم رو کول خودم شهدا رو عقب بیارم.
لبخند تلخی روی لبش نشاند و زیر لب چیزی زمزمه کرد. جرئت نکردم ازش بپرسم که چه می گوید. حاجی میخواست یک جورهایی دل من را آرام کند. حتما قصد داشت تلافی چند شب قبل را در بیاورد. به اعتراف خودش اگر من نبودم هرگز کسی از آن مهلکه جان سالم بدر نمی برد. در واقع زنده بودنش را مدیون من میدانست. وقتی به خاکریز رسیدیم سکوت رمزآلودی حاکم بود.
دیگر از آن هیاهوی شب گذشته خبری نبود. همه جا در تاریکی و سکوت فرو رفته بود. از آن دورهای بیابان گاه و بیگاه تک تیری شلیک میشد.
حاج محمود سربازها را دو به دو تقسیم کرد و هر جفت آنها را با یک برانکار پشت خاکریز
در انتظار مستقر کرد. سربازها حسابی ترسیده بودند اما چاره ای جز اطاعت از فرمان حاج محمود نداشتند. قبل از حرکت به آنها گفت: ما جلو میریم، اگه جسدی پیدا کردیم بهتون علامت میدم که بیاید توی میدون... یادتون باشه هر بار فقط دو نفرتون بیاد.
@defae_moghadas
🍂