🍂 🔻 یاد یاران قسمت چهارم : گویا صدای موذن از حسینیه می آید! باید بطرف حسینیه سرازیر شد ، پس به همراه بچه ها به پایین برو و در صف جماعتشان بایست ، در هیچ کجای دنیا چنین جماعتی را دیده بودی همگی مخلص و بی ریا به نماز ایستاده باشند؟ ، در آنجا واقعاً نماز نماز بود و تقرب به خدا ، قنوتشان را ببین چه عارفانه خدا را می خوانند و از خدا درخواست بخشش گناه نکرده شان را می کنند و عاشقانه طلب شهادت می کنند، اشک غلطان روی گونه های بعضی هاشون را می بینی ، اوج عرفان بود ، بعداز نماز در گوشه ای بنشین و به نیمه های شب حسینیه گذری بزن ، هرکسی گوشه ای ایستاده و گردن خم کرده و در تاریکی شب مشغول عشق بازی با خداست، آرام اشک می ریختند و رازونیاز می کردند ، حسینیه پر بود و انگار هیچ کس در آن دل شب خواب نداشت ، وقتی موذن اذان می گفت هنوز بعضی ها در سجده بودند و شانه هایشان از خوف خدا می لرزید ، بعد هم نماز جماعت صبح ، نمازی که مشهود فرشتگان شب و روز بود ، بعداز نماز دعای عهد با مهدی موعود بود که تا پای جان در رکابش خواهیم بود، اَللهم انی اُجَدِدُ لَهُ فی صَبیحَه یَومی هذا وَ ما عِشتُ مِن اَیّامی عَهداً و عَقداً و بَیعَهًّ لَهُ فی عُنُقی لا اَحُولُ عَنها وَ لا اَزوُلُ اَبَداً، هنوز هم در آنجا یا هرجای دیگر اگر موقع نماز شهدا را در کنارت حس کنی نمازت را با حال‌تر و با توجه تر می خوانی، هرجای پادگان که نگاه می‌کنی یاد یاران است و افسوس از جاماندگی ما ، حال که از حسینیه فارغ شدی بیرون بیا و گشتی در اطراف بزن ، یک نگاهی به بالای سرت کن نوشته بالای دیوار حسینیه را ببین، هنوز همانگونه نوشته شده مانند نوشته آن روزها ،،عالم محضر خداست در محضر خدا معصیت نکنید،، این جمله را همیشه نصب العین خود قرار بده و عمل کن ، همانطور که دوستانت عمل کردند ، دیدی چطور سربلند از این عالم عروج کردند و به محضر خدا رسیدند؟ بعد برو کنار حسینیه سری به دفتر تبلیغات بزن ، عبدالرضا زکی پور را بیاد داری حتی نماز شب خوان‌های توی ماسه ها را هم زیر نظر داشت و در صبحگاه از آنها یاد می کرد ، منصور ناردست را بیاد داری همیشه برایمان نوحه های حماسی می خواند؟ نوحه هایی که ما را حسینی و کربلایی می کرد؟ تبلیغاتی ها همیشه سعی داشتند بهترین سخنران ها را برای ما بیاورند، روحانیونی مانند بسطامی که چقدر عارف بود و خوش بیان ....... «حسن تقی زاده » ادامه دارد @defae_moghadas