🍂 🔻 ، از دیروز تا امروز گفتگویی دوستانه با محسن رضایی قسمت نهم 👇 🔻بعد قرار شد دبیرکل، بیانیه‌ای منتشر کند و طی آن اصلاحاتی در قطعنامه صورت بگیرد که صدام حملات را به ایران شروع کرده است. در فاصله‌ای که دبیر کل می‌خواست بیانیه را برای تکمیل شدن قطعنامه 598 صادر کند، صدام حملاتی را به ما شروع کرد و پیشروی‌هایی که ما در خاک عراق داشتیم را از ما گرفت. و بعد هم که به مرز رسید شروع کرد به حمله کردن و این‌جا بود که ایران قطعنامه را پذیرفت تا یک سد دفاعی سیاسی جلوی صدام به‌وجود بیاورد. ولی صدام توجهی به پذیرش قطعنامه از سمت ایران نکرد و هم خرمشهر را محاصره و هم از غرب به سمت کرمانشاه حمله کرد که عملیات مرصاد انجام شد. دو عملیات سرنوشت و عملیات مرصاد در انتهای جنگ و بین زمانی که ما قطعنامه را پذیرفته بودیم ولی صدام زیر بار قطعنامه نمی‌رفت، صورت گرفت ولی چون ما هر دو عملیات عراق را با شکست مواجه کردیم و دوباره او را تا مرز عقب زدیم، تقریبا 7-8 روز پس از ما، او هم پذیرفت که قعطنامه 598 را قبول دارد و جنگ تمام شد. دکتر رضایی، همچنین در پاسخ به این‌که آیا ناگفته‌ای از جنگ هست که در این سال‌ها بیان نکرده باشید، گفت: ناگفته که زیاد است اما بعضی چیزها را نمی‌گویم و در خاطراتم نیز بیان نخواهم کرد، چون برای ما منافع ملی و حفظ ارزش‌های انقلاب مهم‌تر از منافع شخصی خود ماست، اما ناگفته‌هایی هست که گفتنش اشکالی ندارد و برای تجربه فرماندهان ما و دوستان سیاسی ما می‌تواند موثر باشد. یکی از آن ناگفته‌ها بر می‌گردد به مسئله مک فارلین که در یک مقطعی از جنگ، آمریکایی‌ها احساس کردند ایران احتمالا صدام را شکست خواهد داد، لذا بدون این‌که به صدام بگویند و به دوستان خودشان اطلاع دهند، ریگان مک فارلین را به ایران فرستاده و در حقیقت به دنبال این بودند که از طریق او یک نوع رابطه‌ای را با ما برقرار کنند که اگر در این تغییر و تحولات صدام سقوط کرد، از در دیگری یعنی ایران بتوانند وارد اداره منطقه شوند. پیگیر باشید 👋 @defae_moghadas 🍂