🍂
🔻
#در_قلمرو_خوبان 8⃣6⃣
خاطرات جبهه محمد ابراهیم
جمعمان، جمع بود ولی دو تا گُلش کم بود که با آمدن من و محمود کامل شد.
آقا جواد گفت برادرا حواستون رو جمع کنید . اورکت ها آماده است . فقط اندازه هاتون رو باید بگید. اورکت ها سه اندازه داره کوچک، متوسط و بزرگ. به هیکل های شما هم فقط کوچک اندازه ست. اونهایی که قد و قوارشون بزرگتره اسماشون رو بدن نجار تا به تعداد براشون بگیره. الان هم طبق آمارتون برای همه شما کارت جنگی صادر می شه که هر رزمنده ای باید داشته باشه و بدون اون به هیچ عنوان نمی تونه توی مناطق جنگی رفت و آمد کنه. پلاک شناسایی هم تا فردا پس فردا حاضر می شه که باید همیشه گردنتون بندازید. مبادا از گردنتون در بیارید. اگه خدای نکرده اتفاقی برای شما بیفته از روی پلاک شناسایی می شید . من با مسئولین صحبت کردم تا از ساعت ده تا دوازده، بعد از ظهر هم از دو تا چهار حمام ها در اختیار بچه های ما باشه.
اول بچه های شادگان حمام کنند. بعد نماز و نهار تهرانی ها حمام کنند. عزیزای شادگانی نیم ساعت دیگه نوبت حمام شماست. زود بروید. اونجا تشت و تاید هم هست. فقط مواظب باشید بی خودی سرما نخورید. بعد از نماز مغرب و عشا اورکت ها هم میاد. با یه صلوات در اختیار خودتان، به سلامت.
بروید و به کارهایتان برسید.
صلوات را فرستادیم و من بدو رفتم سمت آسایشگاه بلکه یه لقمه بتونم بخوابم . اما وسط راه منصرف شدم. دیدم تا بعد از ظهر نمی شه مو های سرم که مثل سیریش به هم چسبیده رو تحمل کنم. رفتم سمت دستشویی ها. خوشبختانه کسی نبود. یه وقت فکر نکنی می خواستم توی توالت سرم رو بشورم! نه بابا. من می خواستم زیر شیر آب دستشویی هایی که برای دست صورت شستن و وضو گرفتن بود سرم رو بشورم. وقتی تهران بودم فقط شامپو تخم مرغی می زدم اما اینجا تنها صابون بود والسلام. سرم را شستم و یه خورده کله ام نفس کشید. با سر خیس رفتم توی آسایشگاه که مثلا بخوابم. اما خواب پریده بود. لباس های تنم رو عوض کردم رفتم وضو گرفتم به سمت حسینیه راه افتادم . درب حسینه رو که باز کردم ، دیدم حاج آقای امام جماعت سرش پایینه و داره رساله احکام عملیه می خونه. کنارشم یه استکان و قوری گذاشته! تو دلم گفتم یعنی حاجی می خواد قبل از نماز چایی بخوره یا بعد از نماز چایی بخوره؟ یعنی چی! فضولیم گل کرد. رفتم پیش حاجی و سلام کردم با خوشرویی جوابم رو داد و باز مشغول خواندن شد. با خنده گفتم حاج آقا چایی خوردن قبل از نماز مستحبه یا بعد از نماز؟ سرش رو بالا آورد و با لبخند گفت، مستحب نیست بلکه واجبه! گفتم چایی خوردن واجبه؟ گفت نه عزیزم یاد گرفتن احکام واجبه. بعد از نماز احکام گفته می شه. می خواهی بدونی استکان و قوری برای چیه، بعد از نماز بشین و یاد بگیر . نهار خوردن دیر نمی شه. آره جانم! احکام یاد بگیر.
گفتم چشم حاجی. احکام یاد می گیرم!
از حاجی فاصله گرفتم و تکرار می کردم ، احکام، احکام ....
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂