🔶
گفتگو چهار فرمانده ارشد ۱۴
(تاریخ شفاهی)
تکاپو برای عملیات پس از شکست عملیاتهای کلاسیک
غلامعلی رشید: ما آمدیم نگاه کردیم، دیدیم سیاست کلی ما ادامه جنگ است، رفتیم سراغ برادران ارتش گفتیم آقا عملیات کنیم. گفتند نمیشود اینجا عملیات انجام داد. ما نمیتوانیم. چون میآمدند توان رزمی خودی و دشمن را مقایسه میکردند، میگفتند تانک[خودی] ـ تانک[دشمن]، توپخانه[خودی] ـ توپخانه[دشمن]، آتش، هواپیما، هلیکوپتر ما و دشمن و میگفتند ما تجهیزات نداریم و گذاشتند زمین.
بنیصدر هم به آنها نگاه کرده بود و بهِشان گفته بود آقا دیگه شما پدافند میکنید، اتخاذ استراتژی آفندی تمام شد. بنیصدر از پایان دیماه و شاید آغاز بهمنماه در ستون "بر رئیسجمهور چه میگذرد؟" در روزنامه انقلاب اسلامی میگوید: من به ارتش دستور استراتژی پدافندی دادم و دیگه تمام شد. آمدیم پیششان گفتند آقا ما دیگه حملهای نداریم. ما آمدیم سؤال، سؤال، هی دور هم جمع شدیم توی گلف، توی سوسنگرد، اینطرف، آنطرف، میآمدیم پیش عزیز جعفری و میگفتیم بچهها حالا که عملیات بزرگ نیست آیا نمیشود عملیات کوچک انجام داد؟ ارتش در روز حمله میکند، آیا نمیشود شب حمله کرد یا نمیشود بدون آتشتهیه حمله کرد، یا نمیشود با غافلگیری حمله کرد، نمیشود زمین و دشمن را خوب شناسایی کرد، یا اینکه نمیشود فرماندهی همپای واحدها حرکت بکند و در 30 ـ 40 کیلومتر عقبتر ننشیند، فرمان بدهد؟
اینها شد یک دستگاه فکری جدید و این فکر جدید با عملیاتهای محدود شکل گرفت. ما دور هم جمع شدیم، گفتیم هرکس هر طرح کوچکی دارد بیاورد. عزیز جعفری طرح آورد. بقیه دوستان، آقای غلامپور و عزیز جعفری و برادرهایی از سوسنگرد آمدند گفتند یک واحدی از ارتش عراق است که میشود بهش حمله کرد، یک گردان مکانیزه دشمن در غرب دهلاویه است که ما میتوانیم به آن حمله کنیم. گفتیم حمله کنید. ما یک شب رفتیم پیش یک کسی به نام حیدری فرمانده تیپ ۵۵ هوابُرد در محور سوسنگرد و به او گفتیم آقا آتش توپخانه به ما میدهید؟ گفت: آره. گفتیم: اگر بچهها رفتند پیشروی کردند شما میتوانی بیایی جلوتر هم مستقر بشوی؟ گفتند: نه. اصلاً باور نمیکردند [بشود جلو رفت و پیشروی کرد] یکخورده یک کمی هم تمسخرآمیز به ما نگاه میکردند که مثلاً چه میکنند؟ هیچ اعتمادی نداشتند، هیچی ابسیلونی [ذرهای] اعتماد نداشتند که ما بتوانیم یک کاری انجام بدهیم.
وقتی مثل عملیات ۲۶ اسفندماه اتفاق افتاد، دیدیم اِه مثل اینکه شد، بچهها رفتند ۶۰ تا ۷۰ نفر عراقی اسیر گرفتند، گردان آنها را منهدم کردند و بهراحتی برگشتند سرجایشان. چون ما گفتیم نمیتوانیم بمانیم. گفتیم شما میتوانید بمانید؟ گفتند نه. دیدیم سروصدای بچههای آبادان درآمد.
ادامه دارد
@defae_moghadas
🍂