🍂 🔻 /۳۸ حاج صادق آهنگران نوشته: دکتر بهداروند •┈••✾❀🔹❀✾••┈• اوضاع عجیب‌وغریبی بود. عراقی‌ها به خواب هم نمی‌دیدند این‌گونه در کمين ما قرار بگيرند و با خفت و خواری مجبور به تسلیم یا فرار شوند. صدای تکبير بچه‌ها هرلحظه رساتر و به همان نسبت نیز ترس بیشتری بر جان عراقی‌ها حاکم می‌شد و به‌وضوح صدای بهت‌زده فرمانده عراقی در صحرای ظلماتی می‌پیچید؛ «ارجعوا ارجعوا...» تعدادی از تانک‌های دشمن بدون توجه به وضعیت زمین‌های اطراف از جاده خارج شده و می‌خواستند از میان مزارع کنار جاده فرار کنند که در گل‌ولای مزارع کشاورزی گیر کردند. صدای رگبار تفنگ‌ها لحظه‌ای قطع نمی‌شد و غرش‌های مردانه شهید غیوراصلی نیز به‌مثابه شمشیری برّان بر سر بعثی‌ها فرود می‌آمد؛ «بچه‌ها شليک کنيد. امانشان ندهيد. کسی آرام نباشد. دشمن در حال فرار است.» بعد از لحظاتی نبرد تن‌به‌تن غیوراصلی فریاد زد: همه به‌سوی تانک‌ها برويد و آن‌هایی که باقی‌مانده‌اند را به اسارت بگیرید. بچه‌ها به‌سرعت از جا کنده شدند و به‌سوی تانک‌ها دويدند. عراقی‌ها حسابی ترسيده، مستأصل شده و در مخمصه عجيبی گرفتار آمده بودند. باورشان نمی‌شد نیروهای ایرانی بتوانند این‌گونه باقدرت وارد درگیری و مقابله با آنان شوند. دستور بعدی فرمانده قهرمان و جوان تعقیب نیروهای عراقی بود و با روشن شدن هوا و حمله هلیکوپترهای هوانیروز نیز دشمن کاملاً مستأصل و مضطرب عقب‌نشینی کرد. می‌خواهم بگویم در عرض دو سه ساعت، شیرازه یک لشکر ازهم‌پاشیده، تعدادی تانک و نفربر در آتش مدافعان سوخته و تعداد زيادي از عراقی‌ها کشته و گروهی هم اسير شده بودند و صدای «الدخيل يا خمينی» آن‌ها با وزش بادهای موسمی خوزستان آمیخته‌شده و قوس رسوایی دشمنان ایران را به صدا درآورده بود. غافلگیری و یورش قهرمانانه بچه‌های اهواز چنان کوبنده بود که تعدادی از نیروهای متجاوز که به اسارت درآمده بودند، از ترس می‌لرزیدند. انتظار مرگ و تیرباران شدن کالبد آن‌ها را از روح تهی کرده و احساس می‌کردند رزمندگان ایرانی همه را از دم تيغ می‌گذرانند. باقی‌مانده نیروهای عراقی نیز که نمی‌دانستند با چه نیروی و با چه استعدادی موردحمله قرارگرفته‌اند، مسافت ۲۱ کیلومتری پیشروی یک‌روزه خود را در عرض یکی دو ساعت عقب‌نشینی کردند و تا چزابه عقب نشستند. با این شبیخون شجاعانه نه‌تنها اهواز از خطر سقوط رهایی یافت بلکه سوسنگرد نیز از محاصره دشمن خلاصی یافت و بعثی‌ها تا شهر بستان و پشت رودخانه عقب‌نشینی کردند. درواقع این تدبیر شهید غیوراصلی علاوه بر مأیوس کردن عراق از اشغال اهواز و شکست طرح صدام برای سقوط خوزستان، روش دفاعی نوینی را برای مقابله با ارتش صدام برای تمام دوران دفاع مقدس به نیروهای سپاه و ارتش آموزش داد به‌گونه‌ای که این تاکتیک در تمام دوران دفاع مقدس روش غالب و تاکتیک اصلی ارتش و سپاه در عملیات‌های آفندی بود. بچه‌ها به‌سرعت اسيران را عقب فرستادند و مقداری از اسلحه‌های غنيمتی را جمع کردند و به عقب آوردند. يادم است بعدها در بازجويی از اسرايی که دستگير شده بودند، سؤال شده بود که چه طور شما آن شب بعد از اولين شليک آرپی‌جی ۷ به تانک‌ها فرار کرديد! آن‌ها پاسخ داده بودند که ما احساس کرديم در يک کمين گير افتاده‌ایم و همه نابود می‌شویم. باور نمی‌کردیم به این راحتی کمین بخوریم و تعدادی از پشت درختان بيرون بيايند و ما را این‌گونه غافلگیر و بیچاره کنند. ما به‌قصد گرفتن اهواز آمده بوديم ولی احساس کرديم در يک تله گير افتاده‌ایم. بر اين اساس برای آن‌که جان سالم بدر ببريم تانک‌ها را رها کرديم و فرار کرديم. بعدازاین پیروزی شیرین که با شجاعت شهید غیوراصلی و مردانگی و دلاوری یارانش به دست آمده بود، همه مردم خوزستان و می‌توانم بگویم همه ایران خوشحال شدند. شهید علی غیوراصلی بعدازاین پیروزی بیش‌ازپیش در نزد دوستان و یارانش در سپاه محبوب شد و هرکسی او را می‌دید، به سمتش می‌رفت و وی را در آغوش می‌کشید و بابت فرماندهی شجاعانه‌اش تشکر می‌کرد. لیکن آن شهید بزرگوار با لبخندی جواب می‌داد که کار اصلی را شما کردید! شما مردانه جنگیدید! بعداً هم در راه رفتن به سوسنگرد به خود من گفت که این یک معجزه خدایی بود و با هیچ قاعده و قانون نظامی جور درنمی‌آید. چه کسی باورش می‌شد دشمنی که تا پشت دروازه سوسنگرد آمده، با هجوم غافلگیرانه تعدادی اندک از رزمندگان شجاع ایرانی به این سرعت عقب‌نشینی کرده و حتی از بستان هم عقب‌تر برود! •┈••✾❀🔹❀✾••┈• همراه باشید کانال حماسه جنوب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂