🍂 🔻 /۵۴ حاج صادق آهنگران نوشته: دکتر بهداروند •┈••✾❀🔹❀✾••┈• بهداروند: در جریان گفتگوها به مجید بقایی اشاره داشتی. کمی بیشتر در مورد این شهید بزرگوار صحبت کنیم. شهید مجید بقایی یکی از بزرگوارانی بود که در سپاه اهواز با او آشنا شدم. مجید از بچه‌های بهبهان بود که پس از اتمام تحصیلات دبیرستان، در رشته مهندسی شیمی دانشگاه اهواز قبول شد اما نرفت چون معتقد بود باید کاری را به عهده بگیرم که بتوانم به مردم خدمت بکنم. به همین خاطر دوباره دیپلم رشته طبیعی گرفت و در رشته فیزیوتراپی دانشگاه اهواز قبول شد. مجید از سال ۱۳۵۴ مبارزات دانشجویی را در دانشگاه اهواز رهبری می‌کرد و در سال‌های پایانی حکومت پهلوی در کنار آقای محسن رضایی در گروه منصورون فعالیت می‌کرد. بعد از پیروزی انقلاب به سبب نگاه دلسوزانه‌ای و شوقی که برای خدمت به مناطق محرومان داشت، وارد جهاد سازندگی بهبهان شد. بعداً با دعوت آقا محسن به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در قسمت تحقیق و بازرسی سپاه پاسداران خوزستان مشغول به کار شد. البته او تا اوایل جنگ تحمیلی تقریباً‌ با همه ارگان‌های انقلابی در ارتباط بود و با حضور فعالانه خود و ارائه راه‌حل‌های ابتکاری باعث حفظ روح امید، تحرک و نشاط در همه می‌شد. شهید بقایی به علت ذوق و علاقه‌ای که به کارهای تبلیغاتی داشت، در کار تهیه پوستر، نوار سخنرانی، فیلم، ویدیو، طراحی، نقاشی و خطاطی متبحر بود و یک‌بار هم نمایشگاهی از اسناد ساواک را در شهر بهبهان به نمایش گذاشته بود. خودش هم طراح و خطاط بود و احادیث ائمه اطهار(ع) را می‌نوشت و بر درودیوار شهر نصب می‌کرد. موقعی که به سپاه آمد هم ابتدا در واحد روابط عمومی (تبلیغات – انتشارات) سپاه امیدیه مشغول به فعالیت شد. بعدش دفتر هماهنگی و تحقیق و بازرسی در سپاه خوزستان شکل گرفت، شهید بقایی به اهواز آمد و آنجا مشغول شد. مجید در اوایل جنگ نماینده سپاه در اتاق جنگ بود و تلاش می‌کرد میان ارتش و سپاه هماهنگی ایجاد کند و انصافاً باوجود شخصیت خودمحوری مثل بنی‌صدر کار شهید بقایی خیلی سخت بود. البته بعد به شوش رفت و مسئولیت سپاه شوش را بر عهده گرفت. در آن مقطع به شهید اسماعیل دقایقی هم در سازماندهی رزم سپاه کمک می‌کرد. در عین حال آن‌قدر مخلص و مؤمن بود که اطرافیانش نمی‌دانستند که مجید در جبهه چه می‌کند. به خانواده‌اش گفته بود در اهواز می‌گردیم! چند باری هم زخمی شده بود اما خانواده‌اش متوجه نشده بودند. بهداروند: چرا به‌عنوان یک رزمنده عادی در عملیات طریق‌القدس حضور داشت؟ این هم از اخلاص و بی‌ریایی مجید حکایت داشت. ما در این عملیات در یک محور نبودیم. حتی توی این عملیات تا آستانه اسیر شدن پیش رفته بود. چند روز کسی از او خبری نداشت اما با زیرکی و زرنگی خاص خود از دام دشمن فرار کرده بود. او را تشنه و گرسنه در نخلستان‌های شمال شهر بستان پیدایش کرده بودند. داستانش را برای من تعریف کرد. می‌گفت به دلیل آنکه محورهای چپ و راستی که ما حمله کرده بودیم نتوانسته بودند پیشروی کنند، ما به سبب پیشروی در عمق دشمن در نزدیکی امامزاده زین‌العابدین در محاصره دشمن قرار گرفتیم. از هر طرف که نگاه می‌کردیم تانک‌های عراقی را می‌دیدیم که به سمت ما می‌آمدند. ما هم که حدوداً شصت‌نفری می‌شدیم، در یک کانال پناه گرفته بودیم. عراقی‌ها هرلحظه نزدیک‌تر می‌شدند و صدایشان را می‌شنیدیم که از ما می‌خواستند خود را تسلیم کنیم. اما با رشادت شهید محمدحسین آلوگردی از محاصره فرار کردیم و به هر مکافاتی که بود، خود را به سوسنگرد رساندیم که البته تعدادی از دوستان شهید و زخمی شدند. شهید بقایی علاقه عجیبی به نیروهای بسیج داشت و هر جا مشکلی پیش می‌آمد، از آن‌ها دفاع می‌کرد. او می‌گفت: یکی از رمزهای موفقیت ما قدردانی از نیروهای مردمی است. یک‌بار از من دعوت کرد تا برای نوحه‌خوانی به بهبهان بروم. من هم قبول کردم و مجید در مسیر راه از دوستان مبارزانش در دوره قبل از انقلاب و شهدای بهبهان تعریف کرد. شهید بقایی در عملیات فتح‌المبین به‌عنوان فرمانده قرارگاه در طرح‌ریزی و هدایت یگان‌های عمل‌کننده جهت آزادسازی ارتفاعات ابوصلبی خات نقش بسیار مؤثر و مهمی داشت و باهمت او و درایت شهید حسن باقری فرمانده قرارگاه نصر، موفقیت عملیات در محور آن‌ها تضمین شده بود. در طراحی عملیات بیت‌المقدس هم در کنار شهید حسن باقری بود و توانست با برنامه‌ریزی دقیق و هماهنگ نیروهای تحت امر خود را با همیاری هوانیروز از شمال فکه به جنوب انتقال بدهد و با شایستگی‌ که از خود نشان داد، قرارگاه فجر در کنار دو قرارگاه نصر و فتح، مسئولیت شکستن حصر دفاعی خرمشهر را بر عهده گرفت و خرمشهر را آزاد کرد. •┈••✾❀🔹❀✾••┈• همراه باشید کانال حماسه جنوب http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf 🍂