🍂
خط دشمن را با موفقیت فتح کرده بودیم . همیشه افرادی به تناسب وظیفه ای که داشتند در عقبه گردان می ماندند و کارهای پشتیبانی را انجام می دادند و در مواقع پیروزی، بی تاب آمدن به خط و دیدن اوضاع بودند. یکی از آن افراد برادری بود که در تدارکات خدمت می کرد. حدود صد و پنجاه کیلو وزن داشت و هر چه می گفتیم شما نباید به خط بروی، زیر بار نمی رفت. اصرارهای ما فایده نکرد و عازم منطقه شد.
رسیدن به منطقه همان بود و 💥 ترکش خوردن همان. مانده بودیم در این راه صعب العبور چگونه باید ایشان را به عقب ببریم. چاره ای نداشتیم جز اینکه دو برانکارد را در کنار هم قرار دهیم و با استفاده از هفت نفر از میان کانال های پر پیچ و خم و پر از ریگ های درشت او را به درمانگاه برسانیم.
در این لحظه از همه چیز دیدنی تر چهره او بود 🙄 که سعی داشت از چشم در چشم شدن نگاههای معنی دار افراد فرار کند و خود را به خماری 🤕 بزند.
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂