🍂
🔻 دیالوگ های سینمای دفاع مقدس
✈️ آژانس شیشهای
👈 یکی بود یکی نبود. یه شهری بود خوش قد و بالا. آدمهایی داشت محکم و قرص. ایام ایام جشن بود. جشن غیرت.
همه تو اوج شادی بودن که یه هو یه غول حمله کرد به این جشن...
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
👈 حاج کاظم به گروگانها: «من واسه صبرتون یه یا علی میخوام. همین!»
👈 سلحشور به حاج کاظم: «دوره ت گذشته مربی !» دود این موتوریها امثال من و عباس خفه میکنه.
👈 حاج کاظم: من خیبری ام. اهل نی، هور، آب.
👈 عباس: خیبری ساکته، دود نداره. سوز داره. این هم از عمر شبی بود که حالی کردیم!
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
👈 کمپوت اگر بینم تو را فوراَ شکارت میکنم / هر جای دنج گیر آورم فوراَ خوراکت میکنم گیلاساتو من میخورم هسته هاشو چال میکنم / گیلاساتو من میخورم هسته هاشو چال میکنم
🔸 کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂