🍂
🔻 نوشتم تا بماند
روزنوشت های آیت الله جمی
امام جمعه فقید آبادان
•┈┈••✾•🍃🌺🍃•✾••┈┈•
59/8/5
خرمشهر بیش از هفت بار در آستانه سقوط قرار گرفت و همین نیروهای از جان گذشته نجاتش دادند، و هر بار فریادشان بلند که ما برای تار و مار کردن و سرکوب دشمن احتياج به پشتیبانی و نیروهای کمکی داریم؛ نیاز به توپخانه داریم که ما را زیر پوشش بگیرد؛ که متأسفانه این فریادها را جدی نگرفتند و هي تأکید می کردند که مقاومت [ کنید] تا نیروهای کمکی برسد. وعده می دادند ۷۲ ساعت یا 48 ساعت و گاهی ۲۶ ساعت مقاومت کنید که نیروها برسند. یک بار شخصا با رئیس جمهور تماس گرفتم؛ گفت 48 ساعت مقاومت کنید تا نیروهای اعزامی برسند، و خرمشهر به جای ۷۲ ساعت یا 48 ساعت، چهل روز مردانه ایستاد و نیروهای تازه نفس و مجهز صدامی را منکوب کرد؛ ولی افسوس که به دادش نرسیدند و از نیروهای اعزامی نه خبری و نه اثری، و الان امروز مصیبت بار است که سرباز تکاور، پاسدار دلیر، نیروهای رزمی، روحیه خود را از دست داده و متفقا می گویند ما با تفنگ [ژث] نمی توانیم به جنگ توپ و خمپاره برویم. راست هم می گویند؛ فاعتدوا عليهم بمثل ما اعتدى عليكم» هم همین را می گوید.
هنوز هم مقامات [= مقامهای] بالا وعده می دهند؛ ولی مطمئنیم که «هزار وعده خوبان یکی وفا نشود».
آری، امروز را با چنین وضعی آغاز کرده ام. درونم غوغا است از تصورات و خیالات گوناگون: آیا آبادان هم به همین زودی سقوط می کند، و به دنبال سقوط آبادان، دزفول و مخصوصا اهواز چه وضعی خواهند داشت؛ یا این که عنایات الهی شامل حال شده و حقیقت این مرد خدا (امام امت) بار دیگر انقلاب را نجات میدهد؟ همگی چشم امیدشان به عنایت و الطاف غیبی الهی است.
ساعت 6 صبح، صدای آمریکا را گرفتم. با آب و تاب، خبر سقوط خرمشهر و پیامدهای آن را تحلیل می کرد. آقایان موسوی و محمدی و صداقت (علمای خرمشهر) دارند دست و پای خود را جمع و جور می کنند که از آبادان خارج شوند. آقایان موسوی و محمدی، قصد ماهشهر دارند و صداقت، راهی بوشهر است. خداحافظی کردند و رفتند. خدا پشت و پناهشان باد که با یک دنیا ناراحتی روبه رو هستند. امروز نامه مفصلی به خدمت امام نوشتم و به آقای جوادی از مسئولان سپاه دادم که عازم تهران بود و قضایا را به تفصیل در آن نامه معروض داشتم.
کانال حماسه جنوب
@defae_moghadas
🍂