🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃
آبراه هجرت
خاطرات رزمنده اندیمشکی
پرویز پور حسینی
( عملیات کربلای 4 )
🔻قسمت دوازدهم
هنوز درون معبر بودم که دیدم بچههای گروه اول به تپه کوچکی رسیدند . بعد از این تپه کوچک ، وارد برکه کم عمقی که در خاک ریز عراقی ها👹 قرار داشت می شدند . همین برکه باعث شد که نگهبان عراقی متوجه حضور ما بشوند .
بچه های دسته ۱ بیشترشان از آب بیرون آمده بودند که تیربار
#گرینوف عراقی شروع به شلیک 🔫به طرف بچه ها کرد . اما تیربار فقط یک رگبار زد و بعد گیر کرد .
سرباز عراقی یک نارنجک 💥میان بچه ها انداخت و برادر
#جهانگیر پاپی را مجروح کرد . متاسفانه جهانگیر هم در همان لحظه یک نارنجک در دستش بود که می خواست به سمت سنگر عراقی پرتاب کند . اما نارنجک در دستش منفجر شد و او به فیض شهادت نائل آمد . برادر
#طاهری مرتب می گفت :
برید جلو .... برید جلو ...!
من به صورت سینه خیز از روی اجساد و زخمی های 💔💔درون آب شروع به حرکت کردم . ناگهان صدایی از زیر پایم شنیدم . از او پرسیدم :
تو کی هستی ؟
او گفت :
کریمم ..!
من در آن شرایط نمی توانستم توقف کنم تا ببینم جراحاتش در چه حدی است 😭😔. به همین دلیل از خاک ریز بالا رفتم و از دیواری که عراقی ها به وسیله بلوک درست کرده بودند پایین پریدم .
به ما دستور دادند به سمت چپ معبر برویم . من به همراه برادر
#محمد یوسفی و
#علی محمد طاهری به سمت چپ معبر رفتیم و سنگرهای دشمن را یکی یکی پاکسازی کردیم .
بیشتر بچه های دسته زخمی یا شهید شده بودند .در همان درگیری اول و کنار خاکریز برادر
#عبدالرحیم چگله فرمانده دسته ماهم زخمی شده بود .
🔴 ادامه دارد ⏪
________/\_______
حماسه جنوب، خاطرات
@defae_moghadas
🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃💠🍃