رضایی: من و محمد توكل و عباس عامری و حاتم خانزاده و فكر كنم فرجی ( اگر اشتباه نكنم) باقی مانده بوديم
عصر آن روز آتش دشمن خيلی خيلی سنگين شده بود و امانمان رو بريده بود و هر لحظه فكر می كرديم گلوله بعدی تو سنگر می خوره
أمير صالح زاده كه از حضور ما خبردار بود پيام داد بيايين نزديك خودم. حدود دويست متر سمت چپ ما بود