مقدم: گروهان های دیگه کجا بودن؟ رضایی: همه رفته بودن عقب. فرماندهی گردان با أمير بود. ايشان مانده بود كه گردان بعدی رو كه شب ميان ببره جلو و توجيه كند ما هم قصد داشتيم با گردان بعد بريم جلو چون حداقل تجربه جلو رو داشتيم و كمی آشناتر به منطقه بوديم هر وقت به محمد توكل نگاه مي كردم و شجاعت و شهامت اونو با خودم مقايسه ميكردم قطره در مقابل دريا بود. از خودم خجالت مي كشيدم چقدر آرامش در چهرش موج ميزد.