داداشم 15 سالش بود سال 1364 بهورالهویزه به شهادت رسیدن.
صبح روزی که میخواستن شهید بشن به فرمانده ی خودشون گفتن من امروز اذان ظهر شهید میشم.
دیشب خواب دیدم ی کبوتر تو دستمه از دستم پر زدو به آسمون رفت اون کبوتر عمرم بود. و همون روز به شهادت رسیدن و جنازشون بعداز سه روز از هور الهویه پیداشد.🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃