#احسن_القصص
#تشرفات (قسمت سوم):
#امام_زمان ﷻ
💥من هر طور بود برخاستم و در را باز کردم، دیدم سیّدی با عظمت و جلالت عجیبی وارد اتاق شد و سلام کرد، من جواب دادم، ابهت او چنان مرا گرفت که نتوانستم چیزی بگویم، ولی متوجه شدم که او حضرت بقیة الله روحی فداه است .
✨💫✨
آن حضرت به من فرمودند: چون متوسل به حضرت فاطمه زهرا علیها سلام شده ای، جده ام شفیعه شده اند نزد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و آن حضرت به من حواله فرموده اند که من حاجتت را بدهم و سپس فرمود: هرچه زودتر حرکت کن و به وطنت برگرد که زن و بچه ات منتظرت هستند و به آنها سخت می گذرد و در آنجا کارت اصلاح شده است.
✨💫✨
گفتم: آقا! خادم مسجد چشمش نابینا شده اگر ممکن است او را شفا بدهید. فرمودند: نه، صلاح او در این است که نابینا باشد. سپس به من فرمودند: بیا با هم به مسجد برویم و نماز بخوانیم. گفتم: چشم، قربانت گردم. با آن حضرت حرکت کردیم و به طرف مسجد رفتیم، تا آنکه ...
ادامه دارد...