#احسن_القصص
#تشرفات ( قسمت سوم):
#امام_زمان ﷻ
💥در خدمت آقا نزد آن سید معمّم رفتیم، او زانوهایش را در بغل گرفته بود و درگوشه ای نشسته بود و چشمش به اطراف می گردید٬ دنبال گمشده اش می گشت. وقتی چشمش به آقا افتاد از جا پرید٬ خود را به دست و پای مبارک امام زمان علیه السلام انداخت و گفت : پدر و مادرم و جانم به قربانت یا صاحب الزمان، آقاجان کجا بودی که به انتظارتان نزدیک بود قالب تهی کنم. حضرت دست او را گرفتند و او به دست حضرت بوسه می زد و گریه می کرد.
✨💫✨
آقا از او سوال کردند: چرا به اینجا آمده اید؟ او چیزی نگفت و بر شدت گریه اش افزود. حضرت دوباره سوالشان را تکرار کردند. او گفت آقا من کی ازشما غیر وصل شما را خواسته ام؟ من شما را می خواهم، بهشتم شمایید! دنیا و آخرتم شمایید! من یک لحظه ملاقات شما را به ماسوی الله نمی دهم. آقا رو به من کرده و فرمودند: مثل این شخص که فقط برای من به اینجا آمده باشند چند نفری بیشتر نیستند که آنها هم به مقصد می رسند.
📚ملاقات باامام زمان ج ۲ ص ۱۴۰و بانوانی که نور را دیدند ص ۱۲۰
#اخر_الزمان #علائم_ظهور #دعای_عهد #دیدار_با_مهدی_عج #تشرف #تشرفات #بهار_مهدوی
#نائب_المهدی #یاران_مهدی_عج # ظهور_نزدیک_است
#امام_خامنه_ای #شهدا #رجعت
@didar_ba_mahdi