این قضیه توسط حضرت آیت الله العظمی میلانی (قدّس سرّه) نقل شده است: دو برادر سید تبریزی بودند که یکی از آن دو، روحانی و دیگری بازاری بود. هر دو مستطیع شدند وامکان تشرّف به مکه برایشان فراهم شد. برادر بازاری گفت: «به خواست خدا امسال باید برویم وخانه خدا را زیارت کنیم». اما دیگری گفت: «من امسال آمادگی وفرصت ندارم، از سوی دیگر محرّم نزدیک است ومن به مجالس متعددی دعوت شده ام، شما بروید ان شاء الله من هم سال آینده می روم». برادر کاسب اصرار کرد، آیه وحدیث خواند اما اثری نبخشید، به همین جهت خودش رفت وبرادر روحانی او پس از چند ماه از دنیا رفت وحج به گردنش ماند. برادر کاسب نسبت به او بسیار تأسف خورد وهمواره در این اندیشه بود که آیا او گرفتار عذاب است یا مورد بخشایش قرار گرفته است؟ یک شب او را در خواب دید که در باغ زیبایی با وضعیت مطلوب وپسندیده ای زندگی می کند وبه برادرش گفت: «نگران من نباش، زیرا من از نجات یافتگان هستم». پرسید: «چطور مورد لطف قرار گرفتی؟» پاسخ داد: «پس از مرگ، مرا پای حساب بردند وبه جرم ترک فریضه حج در یک نقطه تاریک ووحشتناک وبدبو زندانی ساختند ودچار کیفر کردارم شدم. زیر فشار عذاب طاقت فرسا، دست توسّل به سوی مادرم حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) گشودم وگفتم: مادر جان! درست است که من فریضه ای را ترک نموده ام، اما من عمری از حسین عزیزت سخن گفته ام، شما مرا نجات بدهید. وپس از این توّسل خالصانه، در زندانم گشوده شد وگفتند: مادرت فاطمه (علیها السلام) تو را خواسته است. مرا نزد مادرم بردند واو از امیر مؤمنان (علیه السلام) درخواست کرد که مرا ببخشاید ونجاتم را از خدا بخواهد. اما امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: دختر گرامی پیامبر! ایشان بارها روی منبر به مردم گفته است که اگر کسی فریضه حج را در صورت امکان وتوان ترک کند، به هنگام مرگ به او گفته می شود: یهودی یا نصرانی یا مجوسی بمیر! اکنون او خودش ترک کرده است! من چه کنم؟! مادرم فرمود: راهی برای نجات او بیابید. امیر مؤمنان (علیه السلام) فرمود: تنها یک راه به نظر می رسد که خدا او را ببخشاید. وآن این است که از فرزندت مهدی (عج الله تعالی فرجه) بخواهی امسال به نیابت او حج کند، ومادرم چنین کرد وفرزند بزرگوارش پذیرفت ومن نجات یافتم، وآن گاه مرا به این باغ زیبا وپرطراوت آوردند. شیفتگان حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجه)، ج ٢، ص ٢٣١. # ظهور_نزدیک_است @didar_ba_mahdi