غیرت در سیره پیشوایان
پیامبر(ص) روزى در میان ازدحام مسلمین (گویا در مسجد) بود، ناگاه دید گروهى در گوشهاى داد و فریاد مىکنند، پرسید: چه خبر است؟ گفتند: جوانى گستاخ آمده مىگوید: اجازه بدهید نزد پیامبر(ص) بروم از او اجازه بگیرم زنا کنم. پیامبر(ص) فرمود: به او اجازه بدهید نزدیک بیاید، اجازه دادند او نزدیک آمد و در برابر پیامبر(ص) ایستاد و گفت: اجازه بده زنا کنم. پیامبر (ص) از او پرسید: آیا دوست دارى(غیرتت اجازه مىدهد) که با مادر یا دختر یا خواهر تو چنین کنند؟ او گفت: نه هرگز غیرتم اجازه نمىدهد. پیامبر(ص) فرمود: مردم نیز در مورد مادر یا دختر و خواهرشان راضى نیستند که با آنها عمل منافى عفت انجام شود. آن جوان از سؤال خود پشیمان شد و اظهار عذرخواهى و پشیمانى کرد. پیامبر(ص) دست به سینه او نهاد و چنین دعا کرد: «خدایا قلب این جوان را پاک گردان، و دامان او را از آلودگى بى عفتى حفظ کن، و گناهانش را ببخش.»
تفسیر المنار، ذیل آیه 104 و 105، آل عمران
امام صادق علیه السلام:
هرگاه با زنِ يك مرد يا يكى از كنيزان او عملى ننگ آور صورت گيرد و او به غيرت نيايد و وضع را تغيير ندهد، خداوند پرنده اى به نام قَفَنْدَر به سوى آن مرد بفرستد كه بر روى چارچوب در خانه او مى نشيند و آن گاه چهل روز مهلتش مى دهد. سپس بانگ سر مى دهد : همانا خدا غيرتمند است و هر غيرتمندى را دوست مى دارد. آن گاه پرواز مى كند و مى رود و از آن به بعد خداوند روح ايمان را از آن مرد بر مى كَنَد و فرشتگان نام ديّوث بر او مى نهند.
( وسائل الشيعة : ۱۴/۱۰۸/۴ )
امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزند خود حسن عليه السلام ـ فرمود:
از غيرت نابجا [نسبت به زنان ]بپرهيز كه آن، زن سالم را به بيمارى مى كشاند و پاكدامن را به بدگمانى (انديشه گنهكارى)، بلكه درباره آنان محكم كارى كن. آن گاه اگر عيبى ديدى در مجازات كوچك و بزرگ درنگ مكن.
( بحار الأنوار : ۷۷/۲۱۴/۱ )
امام على عليه السلام :
غيرت زن كفر است و غيرت مرد ، ايمان.
( نهج البلاغة : الحكمة ۱۲۴)
امام على عليه السلام :
پاكدامنى مرد به اندازه غيرت اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 477 ، حكمت 47
امام على عليه السلام :
غيرت ميوه شجاعت است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 259 ، ح 5527
امام على عليه السلام :
پاكدامنى مرد به اندازه غيرت اوست.
نهج البلاغه(صبحی صالح) ص 477 ، حكمت 47
امام صادق علیه السلام:
اگر انسانى غیرت نداشته باشد قلب و فکرش وارونه است.
فروع کافى، جلد 5، صفحه 536، حدیث 2
به گفته علاّمه مجلسى منظور از قلب وارونه در اینجا این است که همانند ظرف وارونه است که چیزى در آن جاى نمى گیرد، قلب افراد فاقد غیرت نیز تهى از صفات و اخلاق برجسته انسانى است. مرآت العقول، ذیل حدیث مورد بحث.
در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است که ضمن نکوهش از بعضى مردم عراق که زنانشان در بیرون منزل به صورت زننده اى با مردان اختلاط داشتند فرمود: «لَعَنَ اللّهُ مَنْ لایغارُ ؛ خدا لعنت کند کسى را که غیرت ندارد».
.نهج البلاغه، کلمات قصار، حدیث 47
خداوند حضرت ایوب(ع) را به انواع بلاها مبتلا و امتحان کرد، از همه آنها روسفید بیرون آمد، سرانجام او را به بیمارى سختى مبتلا نمود، او با صبر و مقاومت، همه رنجها را تحمّل نمود و همواره شکر خدا مىگفت، تا این که کار به جایى رسید که همسر باوفایش، براى تأمین معاش زندگى، گیسوان خود را به زنى فروخت، وقتى نزد ایوب بازگشت، ایوب پس از اطلاع، بسیار ناراحت شد،به طورى که هیچ کدام از گرفتارىهاى شدید سابق او را این گونه غمگین ننموده بود، با دلى شکسته و حالى زار به درگاه الهى عرض کرد: «خدایا مرا به انواع بالاها مبتلا نمودى، صبر کردم، و سپاس گزارى نمودم، ولى کار به جایى رسیده که همسرم گیسوانش را فروخته، این مصیبت قابل تحمّل نیست(غیرتم مانع از آن است که بتوانم تحمّل کنم) خدایا لطفى کن. ناگاه ندایى شنید که پاى خود را بر زمین بکوب، که این چشمه آبى خنک براى نوشیدن و شستشو است، او چنین کرد، خود را در آن آب شستشو داد، در همان لحظه همه بلاها بر طرف شد، و ایوب غرق در نعمتهاى سرشار الهى گردید.
اقتباس از لئالى الاخبار، ج 1، ص 265
در مدینه دو نفر به نامهاى هیت و ماتع از افراد هوسباز بودند و همواره با گفتار زشت و خلاف عفّت، مردم را مىخنداندند، روزى پیامبر(ص) از نزدیک آنها عبور مىکرد. شنید به یکى از مسلمانان مىگفتند:«وقتى که به شهر طائف حمله کردید و آنجا را فتح نمودید، در کمین دختر غیلان ثقفى باش، او را اسیر کرده و براى خود نگهدار، او زنى چنین و چنان...است» سخن آنها به غیرت پیامبر (ص) برخورد، به طورى که به آنها اعتراض شدید نمود و سپس آنها را از مدینه به سرزمین «غرابا» تبعید کرد، آنها فقط حق داشتند در طول هفته، تنها روزهاى جمعه براى خرید غذا و لوازم زندگى به مدینه بیایند.
بحار، ج22، ص 88، به نقل از فروع کافى
@hekmat_ha