‌ ✍ | ریسه رنگی! مشخصاً مطرح نکردم. سربسته و مختصر گفتم : کی میمونه بعد از تایم؟ کار داریم. چندنفر دستشون رو بی هیچ اصراری بلند کردن و بعد از تایم و صلوات شعبانیه و نماز جماعت موندن برای کمک. بهشون گفتم می‌خواهیم بیرون مدرسه رو ریسه ببندیم برای ولادت . یه توضیح مختصر دادم و برگشتم دفترم سراغ انجام بقیه کارها. نمی‌دونم چرا اما یه‌جورایی خیالم ازین بچه‌ها راحت بود! کمی گذشت... یکی‌شون اومد و گفت: آقا ریسه کم آوردیم برای عرض خیابون. گفتمش: خب پس هیچ‌. دستتون درد نکنه، کار تعطیل تا بعد. از صورتش معلوم بود ناراحت شد. دلش جور دیگه‌ای میخواست... گذشت... چند دقیقه بعد دوباره اومد توی دفتر. کاتر به‌دست و ریسه به‌دست ، کمی هم خاکی... گفت: آقا رسوندیمش! یکمی هم موند... فردا خودمون ریسه میاریم و نصب میکنیم! کیف کردم. جز زیبایی ندیدم. @ehsanSaadi