🔺امام جماعت دزد !؟!😳
🔷 یکی از دوستان نقل میکرد که در یکی از کشورهای خارجی، شخصی که حافظ قرآن کریم و عالم شریعت بود، در یکی از مساجد، مسئولیت
#امامت مسجدی را پذیرفت و مردم محل از او استقبال بسیار زیادی کردند و هر خانواده تلاش مینمود که امام، میهمانِ خانهی او شود؛ خصوصا در ماه مبارک رمضان...
از جمله یکی از مامومین در روزهای پایانی ماه رمضان، امام را برای
#افطار دعوت نمود.
امام، دعوت ایشان را اجابت نموده، به خانهاش رفت و میزبان از امام بهگرمی استقبال نموده و بینهایت مورد عزت و اکرام قرار داد و امام بعد از افطار، در حق میزبان و خانوادهاش دعا نموده، مرخص شد.
🔷 زمانی که خانمِ میزبان، نظافت خانه را شروع کرد، به یادش آمد که در طاقچه سالن، مقداری پول گذاشته بود؛ فورا وارد سالن شد، ولی پولی ندید؛ تمام اطراف سالن را نیز جستجو کرد، اما پول را نیافت.
🔷وقتی که شوهرش از مسجد برگشت، برایش جریان را گفت و سوال کرد: آیا تو پول را از سالن برداشتی؟
شوهر جواب داد: نه!
بعد از فکر زیاد، به این نتیجه رسیدند که به غیر از امام، هیچ کسی به خانهشان در این مدت نیامده است و همچنان یک دختر شیرخوار دارند که او از گهوارهاش نمیتواند پایین بیاید.
به همین خاطر، تنهامتهم، همان امام است. آن شخص بسیار عصبانی شد و گفت: چطور امکان دارد که امام، چنین کاری را انجام دهد؛ در حالی که او را به خانهی خود دعوت کردهام و به احترام ماه مبارک رمضان، او را اکرام و عزت نمودهام. او میبایست پیشوا و الگو باشد؛ نه دزد!!
با وجود خشم و غضبش، آن قضیه را پنهان کرد و از روی حیا نتوانست با امام بخاطر پول، مواجهه و موضوع را مطرح کند؛ ولکن از امام دوری مینمود تا مجبور به سلام دادن و سخن گفتن با او نشود.
🔷 بعد از گذشت یک سال، دوباره ماه مبارک رمضان آمد و مردم با همان شور، شوق، علاقه و اخلاص، امام را به خانههایشان جهت افطار دعوت کردند و زمانی که نوبت دعوت امام به خانهی این شخص رسید؛ قضیه
#سرقت_پول به یادش آمد و با خانم خود مشورت کرد که آیا امام را دعوت کند یا خیر؟
از آنجایی که خانمش، یک زن صالح و نیکوصفتی بود، شوهرش را تشویق نمود تا امام را دعوت کند و گفت: شاید امام از روی احتیاج، آن پول را برداشته باشد؛ به همین خاطر او را باید مورد عفو و بخشش خود قرار دهیم، شاید که خداوند متعال ما را هم ببخشد.
🔷 او امام را به افطاری دعوت نمود؛ ولی در پایان افطاری نتوانست خود را نگه دارد و امام را مورد خطاب قرار داد و گفت: امام محترم، شاید متوجه شده باشید که در طول یک سال گذشته، رفتار من در قبال شما تغییر کرده؟
امام گفت: بلی، ولی من فراموش کردم که علت آن را جویا شوم؛ زیرا بسیار مشغول کار و تلاش بودم.
آن شخص گفت: امام محترم! از شما یک سوال میکنم؛ امید است که جواب واضح بدهید! یک سال قبل و در ماه مبارک رمضان، خانم من مقداری پول را بالای طاقچهی سالن پذیرایی گذاشته بود و فراموش کرده بود که آنرا بردارد؛ ولکن آن پول بعد از رفتن شما، از نظر غایب شد و جستجوی بسیاری کردیم، ولی نتوانستیم پیدا کنیم.
حالا بگویید آیا شما آن را برداشته بودید؟
امام گفت: بلی! من آن را برداشته بودم.
صاحبخانه از این جواب صریح، مبهوت، متعجب و حیران شد؛ ولی امام، سخنان خود را ادامه داد و گفت: وقتی که در سالن تنها بودم، دیدم پنجره باز است، باد تندی هم وزید و پولها را پراکنده و پخش کرد، به همین خاطر، پولها را جمع نمودم و دقت کردم که اگر پولها را زیر فرش و یا روی طاقچه بگذارم، ممکن است شما آن را پیدا نکنید و یا باز باد آنها را پراکنده کند...!
در این موقع، امام سر خود را با اندوه تکان داده و به گریه افتاد... و در ادامه، صاحبخانه را مورد خطاب قرار داد و گفت: به نظرت من برای چه چیزی اندوهگینم و گریه میکنم!؟
حاشا که به خاطر
#تهمت دزدی که به من میزنی، گریه کنم. اگرچه این تهمت، دردناک است؛ ولکن من بخاطر این گریه میکنم که ۳۵۵ روز گذشت و هیچیک از شما صفحهای از
#قرآن_کریم را هم نخواندید و اگر قرآن کریم را یک بار باز میکردید، البته پول را در آن پیدا میکردید.!!
صاحبخانه با عجله قرآن کریم را آورد و باز کرد و پولها را کامل در آن دید!!😥
ــــــــــــــــــــــــ
✍ این است حال برخی از ما مسلمانان، که قرآن کریم را در طول یک سال، یکبار هم باز نمیکنیم؛ ولی در عین حال، خود را
#مسلمان هم میدانیم!!
الهی! ما را از مسلمانان غافل و دور از قرآنکریم قرار مده و قرآن را در بین ما «مهجور» مگردان!🙏