زائر شدم نسیم ، صدای مرا گرفت از دستم التماس دعای مرا گرفت یک شب کنار پنجره فولاد ، مادرم آن قدر گریه کرد ، شفای مرا گرفت یک پارچه گره زد و تا سالهای سال « سهمیه امام رضا » ی مرا گرفت  صحن تو ، آسمان تو ، گنبد طلای تو حتی مجال کرب و بلای مرا گرفت ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا تا اینکه آهو آمد و جای مرا گرفت ای دستگیر صبح قیامت سرم فدات هم خانواده هم پدر و مادرم فدات علی اکبرلطیفیان